عشق در خطر است پارت: ۴0
لیا: اگه میسو تایید کرد میرین پیشه هانا ارشد طبقه پایین یک. ماه آزمایشی اونجا کار می کنید هانا دید که کاراتون هوش تون به خوبه اگه تایید کرد میرین طبقه بالا پیش لیسا ارشد طبقه بالا بازم یک ماه آزمایشی اونجا کار می کنید دید میتونین طبقه بالا اوکی باشین کارمند ثابت طبقه بالا میشین اگه دید هوش تون برای طبقه پایین فقط خوبه باز میرین پیشه هانا کارمند ثابت طبقه پایین میشین خب توی این دوماه هیچ اشتباهی نباید داشته باشید اگه هانا و لیسا تایید تون کردن میرین پیش ته هیون بازرس کیف تون سر تا پاتون کارت شناسی تون نشون میدن و تایید کرد میرین پیشه و ته هیون ارشد بازرس هست و جوون معاون منه اصلی و ارشد منه نگاه میکنه سابقه دارین که توی زندان یا نمیدونم کلامبری رفتین بهتون قوانین میکنه دید میتونید اوکی باشید اگه تایید کرد میرین پیش یونا دسته چپ منه با کنفرانس میگیرن نمونه کارتون نگاه میکنه اگه تایید کرد میرین پیشه میا دسته راسته منه بهتون میگه چی روزی بامن کنفرانس دارین و اول با میا کنفرانس میگیرن و مصاحبه کاری بعد اگه تایید کرد میرین روزی که با من کنفرانس دارین و مصاحبه همین دیگه آقای کای مشاوره ی من هستین ایشون توی کار میتونن راهنمایی تون کنید ولی اگه بهشون احترام نگذارید با من طرف هستین (جدی و سرد)
؟: ببخشید چرا فقط شرکت شما خیلی خسته. و خسته گیر هستین؟
لیا: خب فکر کنم تا الان فهمیدین که شرکت خیلی با بقیه شرکت های فرق داره خب تو که سوال کردی اگه میگی نمیتونم در باز جاده دراز فهمیدی (جدی و سرد)
؟: ببخشید بله فهمیدم
لیا: خب میا فکر کنم امروز فقط بتونیم 20 یا ۳۰ راه بندازیم بازرسیش. کنیم همین دیگه بچه خسته نباشید شروع کنید
بادیگارد: ارباب کیم لیا فهمیده توی شرکت جاسوس هست الان باید چیکار کنیم
؟: بی عرض چرا داری از من میپرسی اون یجی. هرزه رو پیداش کن ازش. بپرس راستی شوکای کجاست باید بریم تایلند (جدی و سرد)
شوکای: ببخشید ارباب من داشتم کارای سفر تایلند چک میکردم ارباب فردا ساعت 9:۴۵ صبح باید بریم چون جونگ نباید شک میکنه با هواپیمای عادی میریم (تند تند گفت)
؟: خیلی خب میتونی بزی ها راستی به اون یجی بی عرض بگو. اون گند کاری که بار آروده زود جمع کنه مگرنه میدونم باهاش چیکار کنم (جدی و سرد و عصبی)
شوکای: چشم ارباب با اجازه
(شرکت لیا الان لیا اینا داشتن استراحت می کردن)
جوون: راستی لیا اسم این باند مافیا جدیده رو فهمیدی اسم گرگ های شب هست میگن خیلی قدرت داره رتبه سوم داره یعنی قدرتش اصلا به ما نزدیک نیست ولی میدونی خیلی عجیبه
لیا: چی دقیقا عجیبه
جوون: آخه اونا توی شش ماه همه چین قدرتی بدست آوردین کم کم دارن به رتبه دوم میرسن ولی. کور خوندن که به رتبه ما برسن مگه نه لیا
؟: ببخشید چرا فقط شرکت شما خیلی خسته. و خسته گیر هستین؟
لیا: خب فکر کنم تا الان فهمیدین که شرکت خیلی با بقیه شرکت های فرق داره خب تو که سوال کردی اگه میگی نمیتونم در باز جاده دراز فهمیدی (جدی و سرد)
؟: ببخشید بله فهمیدم
لیا: خب میا فکر کنم امروز فقط بتونیم 20 یا ۳۰ راه بندازیم بازرسیش. کنیم همین دیگه بچه خسته نباشید شروع کنید
بادیگارد: ارباب کیم لیا فهمیده توی شرکت جاسوس هست الان باید چیکار کنیم
؟: بی عرض چرا داری از من میپرسی اون یجی. هرزه رو پیداش کن ازش. بپرس راستی شوکای کجاست باید بریم تایلند (جدی و سرد)
شوکای: ببخشید ارباب من داشتم کارای سفر تایلند چک میکردم ارباب فردا ساعت 9:۴۵ صبح باید بریم چون جونگ نباید شک میکنه با هواپیمای عادی میریم (تند تند گفت)
؟: خیلی خب میتونی بزی ها راستی به اون یجی بی عرض بگو. اون گند کاری که بار آروده زود جمع کنه مگرنه میدونم باهاش چیکار کنم (جدی و سرد و عصبی)
شوکای: چشم ارباب با اجازه
(شرکت لیا الان لیا اینا داشتن استراحت می کردن)
جوون: راستی لیا اسم این باند مافیا جدیده رو فهمیدی اسم گرگ های شب هست میگن خیلی قدرت داره رتبه سوم داره یعنی قدرتش اصلا به ما نزدیک نیست ولی میدونی خیلی عجیبه
لیا: چی دقیقا عجیبه
جوون: آخه اونا توی شش ماه همه چین قدرتی بدست آوردین کم کم دارن به رتبه دوم میرسن ولی. کور خوندن که به رتبه ما برسن مگه نه لیا
۳.۲k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.