از خانه زدم بیرون به سمت داروخانه
از خانه زدم بیرون به سمت داروخانه...
تمام مسیر به زور جلوی اشکهایم را گرفتم...
و فقط تو میدانی چه رنجی دارد فشار دادن دندانها به هم و گزیدن لب و طعم گس و نفرت انگیز خون توی دهان که مبادا مردم شهر بو ببرند چه رنجی میکشی...
آقا سلام... یک قرص میخواهم...
چه قرصی دخترم؟!
یک قرصی که آدم... 😢 یک قرصی که جلوی این اشکهای لعنتی را بگیرد...😭
یک قرصی که اشکم را بخشکاند...
یک قرص برای آدمی که تمام زندگیش دود شده و رفته هوا...
من نمیدانم آقا...😭
حالا در راه برگشتم... چشم دوخته ام به قرص...
و باز اشک میریزم...
دیگر حتی مهم نیست مردم چه میگویند...
اصلا وقتی تو رفته ای مگر کس دیگری هست در این عالم...
تمام مسیر به زور جلوی اشکهایم را گرفتم...
و فقط تو میدانی چه رنجی دارد فشار دادن دندانها به هم و گزیدن لب و طعم گس و نفرت انگیز خون توی دهان که مبادا مردم شهر بو ببرند چه رنجی میکشی...
آقا سلام... یک قرص میخواهم...
چه قرصی دخترم؟!
یک قرصی که آدم... 😢 یک قرصی که جلوی این اشکهای لعنتی را بگیرد...😭
یک قرصی که اشکم را بخشکاند...
یک قرص برای آدمی که تمام زندگیش دود شده و رفته هوا...
من نمیدانم آقا...😭
حالا در راه برگشتم... چشم دوخته ام به قرص...
و باز اشک میریزم...
دیگر حتی مهم نیست مردم چه میگویند...
اصلا وقتی تو رفته ای مگر کس دیگری هست در این عالم...
- ۲.۵k
- ۲۹ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط