یا علی

آب پاکی روی دستانم ریخته شد...
من میروم با عشق شما یک گوشه سر کنم
حق دارید...
سخت نمیگیرم...
آسوده میگذارمتان...
هر زمان اراده کنید مرا خواهید یافت
من همین حوالی سجاده انداخته ام و برایتان دعا میکنم...
یا علی
دیدگاه ها (۲)

راحت رفت

از خانه زدم بیرون به سمت داروخانه...تمام مسیر به زور جلوی اش...

آدمی که هرشبش در آغوش رویای تو صبح میشد این شبها بدون بودنت ...

گفتی میخواهی بروی تا راحت زندگی کنی...گفتی خسته شدی...و من ا...

از کوفه بیرون رفتند و حضرت فرمودند چشمت را روی هم بگذار آن م...

پدر ناتنی من...part:³⁴𝗝𝗶_𝘆𝘂𝗻𝗴:ولی...حق...من....نمیتونم...حق....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط