صبح یعنی

صبح یعنی
بنشینم و از خوابِ بوسه های دیشبت
شعری دَم کنم
و در تمامِ پس کوچه هایِ شهر
تعارفش کنم
بفرمایید، شعری قند پهلو...!

#معصومه_سیاه_پشت
دیدگاه ها (۴)

بعضی روزهاحال آدم یک جور عجیبی خوب استخوب که می گویمنه اینکه...

پاییزبیشتر برایت زنگ میزنممنتظرماز سردیِ هوا صدایم بگیردتو د...

عشقاز آنِ کسانی ست که یکدیگر رابا هر فاصله ای دوست می دارند ...

دوست داشتنت بهانه ایستتا در ایوان بنشینم،و قطره های باران را...

تو رفته ای و حاصل تفریق تو از این شهر، چیزی شده که در باورت ...

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط