سناریو
#سناریو
وقتی میگی میخوام برم ایران خونه ی مامانم
جین : یااا حالا چرا ایران مگه مامانت کره ای نی؟
ا.ت : نه بابا
جین : اوهه
نامجون : اوکی برو مراقب باش،به من زنگ نزنی پارت میکنم
شوگا : اگه مامانت دست پخت خوبی داشته باشه منم میام
جیهوپ : من بیام بهتره تو مواظب خودت نیستی
جیمین : موچی,منم میتونم بیام؟🥺
تهیونگ : عاخی چه ناز،شنیدم مامانت قرمه سبزی هاش خیلی خوبه
ا.ت : از کجا میدونی؟
تهیونگ : تو بهم گفتی
جونگ کوک : رمز عبور داره
ا.ت : چی؟
جونگ کوک : نمیدونم باید بگی
ا.ت : خوراکی میخوای؟😐
جونگ کوک : افرین،من اینهمه برات کار کردم نمیتونی برام یه خوراکی بخری؟😭
ا.ت:باشه عشقم.... عجب گیری کردم
جونگکوک:«یعنی میخری؟»
ا٠ت:«ارهههه...»
وقتی میگی میخوام برم ایران خونه ی مامانم
جین : یااا حالا چرا ایران مگه مامانت کره ای نی؟
ا.ت : نه بابا
جین : اوهه
نامجون : اوکی برو مراقب باش،به من زنگ نزنی پارت میکنم
شوگا : اگه مامانت دست پخت خوبی داشته باشه منم میام
جیهوپ : من بیام بهتره تو مواظب خودت نیستی
جیمین : موچی,منم میتونم بیام؟🥺
تهیونگ : عاخی چه ناز،شنیدم مامانت قرمه سبزی هاش خیلی خوبه
ا.ت : از کجا میدونی؟
تهیونگ : تو بهم گفتی
جونگ کوک : رمز عبور داره
ا.ت : چی؟
جونگ کوک : نمیدونم باید بگی
ا.ت : خوراکی میخوای؟😐
جونگ کوک : افرین،من اینهمه برات کار کردم نمیتونی برام یه خوراکی بخری؟😭
ا.ت:باشه عشقم.... عجب گیری کردم
جونگکوک:«یعنی میخری؟»
ا٠ت:«ارهههه...»
- ۵.۱k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط