فرزندم بیمار است و تب کرده

فرزندم بیمار است و تب کرده...
بالای سرش نشسته ام و آیة الکرسی می خوانم...
دعای نور می خوانم...
دعای زیبایی که از مادرت به یادگار مانده...
امامم! چقدر سخت است بالای سر فرزند بنشینی...
صدای ناله اش را بشنوی و غیر از دعا کاری از دستت بر نیاید...
آه ای خدا...
و من در این دل شب...
دلم گره خورد به دلی مادری غریب ...
در کنج گودال ...
و چه غریبانه مادرت ناله سر داد؛
وای حسین غریب...
و به دنبال فرجی...
مسکنی، آرامشی...
مهربانم! به وسعت مهربانی مادران قسمت می دهم...
و به چشم انتظاری شان...
و به بی قراری دل های بی تابشان...
آن زمانی که ذکرشان الله است...
و وردشان یا فرج...
برگرد...
کاش امروز بیایی...
مهربانم...
سلام...
دیدگاه ها (۱)

تو یاد مائی و ما یاد همه جز تو...تو دعا می کنی برایمان و ما ...

سلام امید قلبم...سلام تنهای غریبم...می دانم که این روزها همس...

دوباره پنج شنبه و اضطراب ...دوباره پنج شنبه و دل بیقراری ......

امروز دلم هوس پرواز داردتا در اين راه بندان آسمانمسافر حرمی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط