روی ملحفه هایی

روی ملحفه هایی

که هنوز بوی تو را می دهند

غلت می زنم ...

می خواهم از صفر شروع کنم

درست مثل همه بازنده ها

و بی خیال ، روی طبل بی عاری

ضرب بگیرم

حتی می توانم لبخند بزنم

اتفاق خاصی نیفتاده

جز اینکه رفته ای

و این اصلا اهمیتی ندارد !

ببین دارم با تنهایی

در ملحفه هایی با بوی تو

عشق بازی می کنم

من و تنهایی

با هم ، به ریش دنیا می خندیم ...


#گیلدا_ایازی
دیدگاه ها (۳)

شبتون آروم ❤

نیمه ی خالی این تخت هر شبخواب تو را می بینددیر فهمیدمتمام ات...

اگر مرا دوست نداشته باشیدراز می کشم و می میرممرگ نه سفری بی ...

لب های تو سرخچشم هایت آبی ...بایست !هوادار چه تیمی باشم ...؟

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط