کمی بمان!
کمی بمان!
کمی به من نگاه کن!
نگاهت تنها دلیل آرامشم است!
در چشمانم نگاه کن
در این چشمان اشک آلود
که همیشه در پی رفتن تو
چشم انتظار به آمدنت بود
حال که دوباره آمدی
چرا این چنین مرا از خود می رانی؟
چرا چشمانت را از من نگاه می داری؟
دیگر تاب و توان سکوت ندارم
حس فریاد در من به اوج رسیده است
فریاد دوستت دارمِ صدایم را گوش کن
در حالی که حرفی نمی زنم
به چشمانم نگاه کن
حرف هایم را از نگاهم بخوان
کمی به من نگاه کن!
نگاهت تنها دلیل آرامشم است!
در چشمانم نگاه کن
در این چشمان اشک آلود
که همیشه در پی رفتن تو
چشم انتظار به آمدنت بود
حال که دوباره آمدی
چرا این چنین مرا از خود می رانی؟
چرا چشمانت را از من نگاه می داری؟
دیگر تاب و توان سکوت ندارم
حس فریاد در من به اوج رسیده است
فریاد دوستت دارمِ صدایم را گوش کن
در حالی که حرفی نمی زنم
به چشمانم نگاه کن
حرف هایم را از نگاهم بخوان
۳.۱k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲