عاری از صبرم و طاقت نفسم بند آمد

عاری از صبرم و طاقت، نفسم بند آمد
زیر اندوه فراقت نفسم بند آمد

ایستادی لبه ی زندگیم، از این روست
هر كسی رفت سراغت نفسم بند آمد

مو زدی شانه و ناخواسته عطری برخاست
مثل گل های اتاقت نفسم بند آمد

ساعت تازه ی خود را كه نشان می دادی
چشم افتاد به ساقت نفسم بند آمد

موقع گفتن ِ این شعر كمی ترسیدم
خوش نیاید به مذاقت ؛ نفسم...
دیدگاه ها (۰)

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

🍃🌼آیا شده در خلوت خود شعر بخوانی؟قلبی بتپد بهر تو  آن را  تو...

💞💞💞من در این واگنِ بی تو به کجا در سفرم........باورت می شود ...

🔻می‌دانید چرا این‌گونه نمایش ذلت می‌دهند؟🔸 می‌توانستند سکوت ...

دل آقا دلتنگی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط