پس چه شد بی تابی و آن قصه های عاشقی

پس چه شـــد بی تابی و آن قصه های عاشقی ؟
پس کــــــــــــجایی مادر دلداده ، بی یاور شدی ؟
کو کــــــــــــجایی ای پدر ؟ آخر گناه من چه بود ؟
نوبت من شــــــــــــد !، تمام دلخوشیها رفته بود
من کــــــــــــجای بازی عشقم ؟ مگر بازیچه ام ؟
از تو و از مــــــــــــــــادر و از دست دنیا خسته ام
بر نگـــــــــــــــــــاهم شبنم غم بر دلم اندوه و آه
من کـــــجای قصه ام ؟ معصوم و پاک و بی گناه
انتخــــــــــــــابی از نگاه و آتش عشق و هوس !
این هــــــــوس آتش به جانم میزند در این قفس
مـــــــــیروم یا با پدر یا با تو ای مادر ، چه سخت
این جدایی سهم من شد ، طفل زاری تیره بخت



#کیهان_حکمت_شعار
دیدگاه ها (۵)

سلام. کبابهای امروز. با خانواده و دامادها رفتیم بیرون . تقری...

آنجا که دیگراحساس می‌کنی خاطره‌ای نخواهی ساخت خواهی مُرد !زن...

ره میخانه و مسجد کدام استکه هر دو بر من مسکین حرام استنه در ...

بگذار اگر این بار سر از خاک برآرمبر شانه‌ی تنهایی خود سر بگذ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط