سرمو گذاشته بودم روی شونه اش و با گریه ازش پرسیدم
سرمو گذاشته بودم روی شونه اش و با گریه ازش پرسیدم
چرا سرد شدی؟
دوستم نداری ؟
دسشو حلقه کرد دور گردنم و تو چشام نگاه کرد
گفت نازنینم !
این حرفا دیگه از من و تو گذشته من و تو پیر احساسات شدیم
اگه بخوایم جمعش کنیم میشه صد تا جلد کتاب
که تو هر صفحه اش اشکای توئه
تو اول صفحه ای و من ته صفحه
حتی اینجا هم از هم دوریم و کنار هم نیسیم
همین جور که تو چشام زل زده بود
اشک تو چشاش جمع شد و خنده تلخی زد
و گف میگذره غصه نخور من همیشه دوست دارم و تا اخرش باهاتم
فقط دنیا حسوده نمیذاره مال من بشی
اشکاشو پاک کردم و گفتم
همین که دلت با منه این یعنی تموم دنیـــــــــــا ...
چرا سرد شدی؟
دوستم نداری ؟
دسشو حلقه کرد دور گردنم و تو چشام نگاه کرد
گفت نازنینم !
این حرفا دیگه از من و تو گذشته من و تو پیر احساسات شدیم
اگه بخوایم جمعش کنیم میشه صد تا جلد کتاب
که تو هر صفحه اش اشکای توئه
تو اول صفحه ای و من ته صفحه
حتی اینجا هم از هم دوریم و کنار هم نیسیم
همین جور که تو چشام زل زده بود
اشک تو چشاش جمع شد و خنده تلخی زد
و گف میگذره غصه نخور من همیشه دوست دارم و تا اخرش باهاتم
فقط دنیا حسوده نمیذاره مال من بشی
اشکاشو پاک کردم و گفتم
همین که دلت با منه این یعنی تموم دنیـــــــــــا ...
- ۱.۹k
- ۱۵ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط