خانه در سکوتی فرورفته است که دلم می خواهد تا همیشه همینطو

خانه در سکوتی فرورفته است که دلم می خواهد تا همیشه همینطور باقی بماند
« مرجان فرساد » می خواند؛
من قهوه ام را می نوشم و یادداشت هایم را می نویسم و به این فکر می کنم که برای هدیه کردن حالِ خوش تر به خودم نباید از چیزی کم بگذارم و باید بیشتر حواسم جمعِ این خودِ حالایم باشد.
این خود حالایی که راحت این نشده است...
قهوه ام را تا ته سر می کشم و به خودم لبخند می زنم تا ته دلش قرص شود!
دیدگاه ها (۲)

چرا نمیری دنبال آرزوهات؟منتظر چیزی هستی؟ترس از شکست؟ترس از م...

این ابرهارا من در قاب پنجره نگذاشته امکه بردارماگر آفتاب نمی...

بیا و دستانم را بگیر...

درون یک زن همیشه سه زن میتونی ببینی؛یک نوجوان بی پروای بغلی؛...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

باقی تابستان عجیب و محیرالعقول طی می‌شود.ماه گذشته از اینکه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط