فیک جیمین موچی کیوت پارت دهم
فیک جیمین موچی کیوت پارت دهم
چشمک زدم و گفتم اوکی ممنوع و براش آی لاو یو گرفتم رفتم اتاقشون وای چه مرتب بودن این دو تا ته ته رو میدونستم ولی جیمین رو نه اتاقشون بالکن داشت رفتم داخل بالکن وای چه منظره کیوتی داشت برای پروف عالی بود یه عکس گرفتم عالی شد رفتم تو اتاق کلی عکس باهم داشتن تهیونگ اومد تو اتاق
م.وای چه عکسای....
ت.قشنگ؟
م.نه
ت.فوق العاده؟
م.نه
ت.محشر؟
م.اره محشر!
م. میگم تو اگه بتونی بعد از مرگت در لباس یه انسان دوباره زندگی کنی تو نقشه کدوم زندگی می کنی؟خوناشام❤️فرشته❤️گرگینه❤️روح؟
ت.خوناشام
م.چرا؟
ت. چون هیچ وقت نمی میرند و قدرت های زیاد و خاصی دارند تو چی؟
م. منم خون آشام
هر هر دو خندیدیم من یهو تهیونگ رو بغل کردم و گفتم:تورو مثل برادرم دوست دارم کاش برادرم بودی!
بعد از بغلش بیرون اومدم هردو رفتیم بیرون کلیپ جیمین متاسف را نشون دادم به تهیونگ گفتم:چرا بچمو اذیت می کنی؟خجالت زده شده!
خندید من خندیدم بعدم رفتم بیرون از اتاق به جیمین گفتم فردا به ادرسی که میفرستم بیاد اونم اوکی داد
موقع ناهار:
م.ببخشید من میل ندارم میرم تو اتاق.
بعد ناهار جیمین اومد تو اتاق
م.جین بهتون گفت؟
ج.اره😔
م.میشه یه دقیقه بیای؟
ج.اره البته
اومدو کنارم نشست.کلیپی اهنگ ان ده فلور جیمین داشت باهاش میرقصید نشونش دادم(میزارم کلیپشو اسلاید دومه) نشونش دادم گفتم:فیلم اینو داری؟
ج.اره
م.میشه نشونم بدی؟
ج.اوهوم
و نشونم داد ساعت ۴ رفتم خونه کارامو تا شب کردم شب خوابیدم ساعت ۱۰ صبح بیدار شدم تا ۴ عصر کارامو کردم من یه جایی رو بلد بودم حالت پرتگاه داشت و منظره سرسبزی داشت و جنگل بود رفتم اونجا و برای جیمین لوکیشن دادم که بیاد ساعت چهارو نیم اومد من همینجور از پرتگاه فریاد میزدم و صدام اِکو میشد
اینا با فریاد:چرااا؟از کجا معلوم؟من جیمینو دوست دارم ولی از کجا معلوم که...اونم...بعدش گریم گرفت و دو زانو روی زمین نشستم و گریه میکردم و به زمین مشت میزدم حس کردم یکی از پشت بغلم کرد بیشتر گریه کردم اروم میزد رو پشتم سرمو بلند کردم و اشکامو پاک کردم جیمین بود چرخیدم طرفش و از جلو بغلش کردم در گوشم زمزمه کرد منم دوستت دارم محکم تر بغلش کردم با اشکی که تو چشمام بود با خوشحالی بلند شدم رفتم لب پرتگاه بلند داد زدم: خدایا دوستت دارم ازت ممنونم❤️جیمیناااا عاشقتم برگشتم طرف جیمین که یه لبخند بغض الود زده بود اروم رفتمو بغلش کردم و گفتم لازم نیست مخفیش کنی میدونم نیاز داری پس خودتو بی نیاز کن من برای همین اینجام(منظورش اینه که گریه کن)سرشو خوابیده رو شونم گذاشت و بدون صدا گریه کرد وقتی شونم خیس شد متوجه شدم و محکم تر بغلش کردم تا اروم بشه
چشمک زدم و گفتم اوکی ممنوع و براش آی لاو یو گرفتم رفتم اتاقشون وای چه مرتب بودن این دو تا ته ته رو میدونستم ولی جیمین رو نه اتاقشون بالکن داشت رفتم داخل بالکن وای چه منظره کیوتی داشت برای پروف عالی بود یه عکس گرفتم عالی شد رفتم تو اتاق کلی عکس باهم داشتن تهیونگ اومد تو اتاق
م.وای چه عکسای....
ت.قشنگ؟
م.نه
ت.فوق العاده؟
م.نه
ت.محشر؟
م.اره محشر!
م. میگم تو اگه بتونی بعد از مرگت در لباس یه انسان دوباره زندگی کنی تو نقشه کدوم زندگی می کنی؟خوناشام❤️فرشته❤️گرگینه❤️روح؟
ت.خوناشام
م.چرا؟
ت. چون هیچ وقت نمی میرند و قدرت های زیاد و خاصی دارند تو چی؟
م. منم خون آشام
هر هر دو خندیدیم من یهو تهیونگ رو بغل کردم و گفتم:تورو مثل برادرم دوست دارم کاش برادرم بودی!
بعد از بغلش بیرون اومدم هردو رفتیم بیرون کلیپ جیمین متاسف را نشون دادم به تهیونگ گفتم:چرا بچمو اذیت می کنی؟خجالت زده شده!
خندید من خندیدم بعدم رفتم بیرون از اتاق به جیمین گفتم فردا به ادرسی که میفرستم بیاد اونم اوکی داد
موقع ناهار:
م.ببخشید من میل ندارم میرم تو اتاق.
بعد ناهار جیمین اومد تو اتاق
م.جین بهتون گفت؟
ج.اره😔
م.میشه یه دقیقه بیای؟
ج.اره البته
اومدو کنارم نشست.کلیپی اهنگ ان ده فلور جیمین داشت باهاش میرقصید نشونش دادم(میزارم کلیپشو اسلاید دومه) نشونش دادم گفتم:فیلم اینو داری؟
ج.اره
م.میشه نشونم بدی؟
ج.اوهوم
و نشونم داد ساعت ۴ رفتم خونه کارامو تا شب کردم شب خوابیدم ساعت ۱۰ صبح بیدار شدم تا ۴ عصر کارامو کردم من یه جایی رو بلد بودم حالت پرتگاه داشت و منظره سرسبزی داشت و جنگل بود رفتم اونجا و برای جیمین لوکیشن دادم که بیاد ساعت چهارو نیم اومد من همینجور از پرتگاه فریاد میزدم و صدام اِکو میشد
اینا با فریاد:چرااا؟از کجا معلوم؟من جیمینو دوست دارم ولی از کجا معلوم که...اونم...بعدش گریم گرفت و دو زانو روی زمین نشستم و گریه میکردم و به زمین مشت میزدم حس کردم یکی از پشت بغلم کرد بیشتر گریه کردم اروم میزد رو پشتم سرمو بلند کردم و اشکامو پاک کردم جیمین بود چرخیدم طرفش و از جلو بغلش کردم در گوشم زمزمه کرد منم دوستت دارم محکم تر بغلش کردم با اشکی که تو چشمام بود با خوشحالی بلند شدم رفتم لب پرتگاه بلند داد زدم: خدایا دوستت دارم ازت ممنونم❤️جیمیناااا عاشقتم برگشتم طرف جیمین که یه لبخند بغض الود زده بود اروم رفتمو بغلش کردم و گفتم لازم نیست مخفیش کنی میدونم نیاز داری پس خودتو بی نیاز کن من برای همین اینجام(منظورش اینه که گریه کن)سرشو خوابیده رو شونم گذاشت و بدون صدا گریه کرد وقتی شونم خیس شد متوجه شدم و محکم تر بغلش کردم تا اروم بشه
۳۴.۲k
۰۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.