فیک « حس آشنایی » پارت بیست و سوم

تهیونگ # اون مست مست شده بود . همون‌طور که من میخواستم .
+ تهیونگ می‌دونی ... من خیلی به فکر اینم که چرا تو اینقدر هنوزم جذابی ! 🥴
- تو حسابی مست کردی آکیکو ... بیا بریم خونه من .
+ من ... من خونت نمیام ... زشتههههه !
- چرا ؟ 😏 بریم ببینم .
بلندش کردم بردمش خونه خودم .
+ باورم نمیشه که ..‌. که به لیسو دروغ گفتم که تو دوست پسرمی ... البته بدم هم نمیاد 🥴
- اِ ؟ واقعا آکیکو ؟ 😏
سر تخت درازش کردم و بعد هم سرش ایستادم و دستامم دو طرفش گذاشتم .
+ داری چیکار می‌کنی ؟ میدونستی زشته که اینطوری واستادی سرم ؟ 😅 خجالت ... میکشم .
- آکیکو میدونم که یادت می‌ره اما من واقعا عاشقتم ! بزار که پیش هم بمونیم .
آکیکو # هیچی متوجه نبودم . چه خواب خوبی که تهیونگ میگه عاشقمه‌‌ !
+ هی خدا چه خواب خوبیه ! منم عاشقتم تهیونگ . میترسم اینو بگم که دیگه باهام حرف نزنی ...
- خب بخواطر چی منو دوست داری ؟ این برام مهمه .
+ خب .‌.. اوایل که هیچ دوستی نداشتم تو بهترین دوستم بودی . 💖 همش فکر میکردم که اگه تو نبودی من چطوری به زندگیم ادامه میدادم . چون تو بهم یاد دادی هر طوری که هستم خودمو دوست داشته باشم . 🥺 ممنونم تهیونگ ... این فقط یه خوابه درسته ؟
- هممممم ... میشه گفت خوابه ... میخوای تو بقلم بخوابی ؟
+ آره ... تهیونگ روح جنگل !🙃
تو بقلش خوابیدم . اونم منو تو خودش غرق کرد .
+ تهیونگ تو خیلی بدن بزرگی داری ...
- منظورت چیه ؟ 😏
+ تو ..‌. تو اینقدر بزرگی که دارم غرق میشم . شب ... شبت بخیر ...
- هنوز تموم نشده آکیکو !
+ چیه پس ؟
- امشب زیادی خوشگل نبودی ؟ 😌
+ خو چی ؟
- خب نمیدونی تحریک میشم که یه کارایی بکنم ؟
+ ته ... تهیونگ ... من زیاد از این کارا خوشم نمیاد . 😪
- خیلی مستی ... خیلی عرق کردی آکیکو ... هاه‌‌ خدا نمی‌خوام این کارو کنم ولی آکیکو ...
روم ایستاد و لبامو بوس کرد .
+ داری ... چی ... کار می‌کنی ؟؟ 😣🥴
- این فقط یه خوابه ... هاه‌‌ تهیونگ داری کاری میکنم زود تر انجامش بدم .
+ تو خوابم حتی خجالت آوره ... هاه‌‌ کاری ندارم ... الان است که بیدار شم ...
- حالا حالا ها باید بخوابی که ددیت‌‌ بیاد و ...
+ آخ خدا ... این فقط یه خوابه ...
تهیونگ لباسامونو در آوورد‌‌ و ‌...
فردا صبح ...
+ هاه‌‌ خدا ... این چه خواب چرت و پرتی بود ؟ 😐
- سلام آکیکو . بیا بریم صبحانه بخوریم .
+ باشه الان میام ☺️ ... آخخخخ 😖 ...
- چی شد ؟
+ هیچی ... درد دارم نمیتونم راه برم ... آخه چرا اینقدر درد دارم ؟
- آمممم ... نمیدونم که 🙄 ... ( پسرم دروغ گویه 😁 )
+ خب یه چیزی میخوریم بعد دارو می‌خورم .
#تهیونگ #جونگکوک #بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #داستان #وی #بخون #عشق #عاشقانه #لایک
#taehyung #jungkook #bts #kpop #love #korea
دیدگاه ها (۴۳)

فیک « حس آشنایی » پارت بیست و چهارم آخر 🖤

دنبالش کنین چیزای جالب می‌ذاره ! 😻

فیک « حس آشنایی » پارت بیست و دوم

فیک « حس آشنایی » پارت بیست و یکم

من اینجا نیستم

جیمین فیک زندگی پارت ۸۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط