جیمین :کوک چی شده
جیمین :کوک چی شده
ات: فک کنم فشارش افتاده اب قند بیار
(بعد اب قند کوک به هوش میاد)
کوک: من کجام
ات: کوک (با صدای لرزون)
کوک : ات ببخشید
ات: بیخیال
(کوک یه بوسه به لب ات میزنه )
کوک: دوست دارم
ات: منم
نامجون: وای باز اینا جلوی ما
جین: اهای مام اینجاییما من اصلا بزرگ ترتونم خجالت بکشید
ات: عی بابا باز اینا شروع کردن غر زدن
کوک: اه اه اه پاشو بریم بیرون اخرین باری ک غذا خوردم رو یادم نمیاد
ات: بریم
کوک: ات ی سوالی ازت دارم
ات: جونم
کوک: میشه ازت بخوام داستان زندگیتو از اول بگی
نویسنده: کوک دمت گرم سوال به جایی بود
کوک: چاکرم
(ادامه داستان)
ات: خب من
(پرش زمانی به گذشته ات)
ات: من وقتی به دنیا اومدم بابام تازه گنگ زده بود و خیلی ضرر کرد
اون زمان بابام برای مامانم مثل یه هیولا خوب بود
اون یه ادم وحشتناک بود ولی از یه نظرایی خوب بود
من هر مدرسه ای ک میرفتم هیچ کس باهام دوست نمیشد اگ میشد برام یا قلدری میکرد یا از پشت بهم خنجر میزد
تا اینکه به دبستان شما اومدم و با تو اشنا شدم
وقتی دیدم تو هم مثل منی کم کم عاشقت شدم
وقتی دیرم تو از همون موقع به دخترای ورزشکار علاقه داری
شروع کردم اموزش بکس ، کاراته، دفاع شخصی، تکواندو و تو همه کمربند مشکی گرفتم
بعدش ک دیدم تو دبیرستان پسر پولدار برات قلدری کرد
چون گردنم کلفت بود رفتمو یه درس درستو حسابی بش دادم پشتم به بابام پر بود و نمیترسیدم از باباش چون میدونستم هیچ قلطی نمیکنه
کوک: ات اون کار تو بود
ات: اره کاری کردم جلوت زانو بزنه و معذرت خواهی کنه
بعدش به اموزش چاقو زنی پرداختم و یه چاقو زن حرفه ای شدم و بعدش
شرایط ۱۳ لایک
ات: فک کنم فشارش افتاده اب قند بیار
(بعد اب قند کوک به هوش میاد)
کوک: من کجام
ات: کوک (با صدای لرزون)
کوک : ات ببخشید
ات: بیخیال
(کوک یه بوسه به لب ات میزنه )
کوک: دوست دارم
ات: منم
نامجون: وای باز اینا جلوی ما
جین: اهای مام اینجاییما من اصلا بزرگ ترتونم خجالت بکشید
ات: عی بابا باز اینا شروع کردن غر زدن
کوک: اه اه اه پاشو بریم بیرون اخرین باری ک غذا خوردم رو یادم نمیاد
ات: بریم
کوک: ات ی سوالی ازت دارم
ات: جونم
کوک: میشه ازت بخوام داستان زندگیتو از اول بگی
نویسنده: کوک دمت گرم سوال به جایی بود
کوک: چاکرم
(ادامه داستان)
ات: خب من
(پرش زمانی به گذشته ات)
ات: من وقتی به دنیا اومدم بابام تازه گنگ زده بود و خیلی ضرر کرد
اون زمان بابام برای مامانم مثل یه هیولا خوب بود
اون یه ادم وحشتناک بود ولی از یه نظرایی خوب بود
من هر مدرسه ای ک میرفتم هیچ کس باهام دوست نمیشد اگ میشد برام یا قلدری میکرد یا از پشت بهم خنجر میزد
تا اینکه به دبستان شما اومدم و با تو اشنا شدم
وقتی دیدم تو هم مثل منی کم کم عاشقت شدم
وقتی دیرم تو از همون موقع به دخترای ورزشکار علاقه داری
شروع کردم اموزش بکس ، کاراته، دفاع شخصی، تکواندو و تو همه کمربند مشکی گرفتم
بعدش ک دیدم تو دبیرستان پسر پولدار برات قلدری کرد
چون گردنم کلفت بود رفتمو یه درس درستو حسابی بش دادم پشتم به بابام پر بود و نمیترسیدم از باباش چون میدونستم هیچ قلطی نمیکنه
کوک: ات اون کار تو بود
ات: اره کاری کردم جلوت زانو بزنه و معذرت خواهی کنه
بعدش به اموزش چاقو زنی پرداختم و یه چاقو زن حرفه ای شدم و بعدش
شرایط ۱۳ لایک
۵.۳k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.