ارباب سالار🌸🔗
#اربابسالار🌸🔗
#پارت123
سیگارو روی لبم گذاشتم و خواستم زیرش فندک بگیرم که آهو به سمتم اومد
و سیگارو از روی لبم برداشت و گفت:
_لطفاً جلوی من سیگار نکش
+برای چی؟؟
_ خب دودش اذیتم میکنه دیگه
پووف منو باش فکر کردم به خاطر خودم داره میگه که سیگار نکش
پاکت سیگارم رو باز کردم تا آهو سیگارو بذاره داخلش ، جعبه سیگارو داخل جیبم انداختم و از
سرجام بلند شدم ؛ با دست پشت شلوارمو تکوندم تا تمیز شه
_ از کی اومدی اینجا نشستی ؟
تازه داشتم میومدم دنبالت
نگاهی بهش انداختم و گفتم :
+همین الان اومدم
آهو نگاهی به تیپم انداخت و گفت:
+ مگه قرار نبود امشب بیای پیشم بخوابی پس چرا هنوز لباساتو عوض نکردی!!! تازهشم اینجا اندازه یه نفر پتو و بالش هست برو برای خودت پتو بالش بیار
مطمئن بودم که اگه امشب خونه نمیخوابیدم و پیش آهو میموندم بابای قشقرقی به پا میکرد
به خاطر همین نگاه به آهو کردم و گفتم:
+ راستش یه کاری برام پیش اومده نمیتونم امشب پیشت بخوابم یکی از خدمتکارا رو میفرستم تا تنها نباشی
آهو که انگار ناراحت شده بود اما به روی خودش نیاورده بود گفت:
#پارت123
سیگارو روی لبم گذاشتم و خواستم زیرش فندک بگیرم که آهو به سمتم اومد
و سیگارو از روی لبم برداشت و گفت:
_لطفاً جلوی من سیگار نکش
+برای چی؟؟
_ خب دودش اذیتم میکنه دیگه
پووف منو باش فکر کردم به خاطر خودم داره میگه که سیگار نکش
پاکت سیگارم رو باز کردم تا آهو سیگارو بذاره داخلش ، جعبه سیگارو داخل جیبم انداختم و از
سرجام بلند شدم ؛ با دست پشت شلوارمو تکوندم تا تمیز شه
_ از کی اومدی اینجا نشستی ؟
تازه داشتم میومدم دنبالت
نگاهی بهش انداختم و گفتم :
+همین الان اومدم
آهو نگاهی به تیپم انداخت و گفت:
+ مگه قرار نبود امشب بیای پیشم بخوابی پس چرا هنوز لباساتو عوض نکردی!!! تازهشم اینجا اندازه یه نفر پتو و بالش هست برو برای خودت پتو بالش بیار
مطمئن بودم که اگه امشب خونه نمیخوابیدم و پیش آهو میموندم بابای قشقرقی به پا میکرد
به خاطر همین نگاه به آهو کردم و گفتم:
+ راستش یه کاری برام پیش اومده نمیتونم امشب پیشت بخوابم یکی از خدمتکارا رو میفرستم تا تنها نباشی
آهو که انگار ناراحت شده بود اما به روی خودش نیاورده بود گفت:
۱.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.