بچه که بودم
بچهکه بودم
عروسکام و دور خودم جمع میکردم باشون حرف میزدم فک میکردم مثه آدما میتونن به حرفام گوش بدن
کمکم بزرگ شدم .......
همون عروسکا رفتن گوشه اتاقم :)
آخه دیگه بزرگ شده بودم نیازے بھشون نداشتم، یه عالمه دوستای مهربون و متفاوت پیدا کرده بودم
اماگذر زمان همہ چے و تغیر داد یھو بہ خودم اومدم دیدم تنھاشدم?
خب فککنم باید برم عروسکام و دوباره دوره خودم جمع کنم
هنوزم مثه قدیما میخندن :))
میشه هنوزم مثه قدیما به حرفام گوش بدین؟
میخوام بغلشون کنم و تو بغلشون هق هق گریه کنم
دستاشون و بگیرم و موهام و نوازش بدم
میدونم درکم میکنین میدونم حرفام و میشنوین
بیچاره دختر کوچولو تنها شده :)
عروسکام و دور خودم جمع میکردم باشون حرف میزدم فک میکردم مثه آدما میتونن به حرفام گوش بدن
کمکم بزرگ شدم .......
همون عروسکا رفتن گوشه اتاقم :)
آخه دیگه بزرگ شده بودم نیازے بھشون نداشتم، یه عالمه دوستای مهربون و متفاوت پیدا کرده بودم
اماگذر زمان همہ چے و تغیر داد یھو بہ خودم اومدم دیدم تنھاشدم?
خب فککنم باید برم عروسکام و دوباره دوره خودم جمع کنم
هنوزم مثه قدیما میخندن :))
میشه هنوزم مثه قدیما به حرفام گوش بدین؟
میخوام بغلشون کنم و تو بغلشون هق هق گریه کنم
دستاشون و بگیرم و موهام و نوازش بدم
میدونم درکم میکنین میدونم حرفام و میشنوین
بیچاره دختر کوچولو تنها شده :)
۳.۵k
۰۷ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.