وقتی ماه کامل شد پارت۱

زندگی!؟
ازش متنفرم
همیشه یک سوال از خدا داشتم اونم این بود که چرا بین بنده هاش فرق گذاشت یا اصلا چرا انسان رو آفرید وقتی می دونست قراره همون انسان توی درد زندگی کنه!
(۲۴سال قبل)
ا/ت:مامانننن
بابااااااا
شما کجا هستینننن من می ترسممممم
مامانننننن
من توی یک حادثه توی جنگل گم شدم و توی درد و زجر بزرگ شدم ولی تنها یک چیز از خدا خواستم اونم‌این‌ بود که تصویر منو توی خواب های نیمه گم شده‌ام رها کنه و من منتظرش می مونم
(۲۴سال بعد)
اخبار:امروز آقای پارک پسرش رو‌‌رسما مافیا کل خاور میانه معرفی کرد
نانا:شنیدم پسرش خیلی خوشگله
شویی:اره ولی چرا چهره خودش رو نشون نمی ده توی فضای مجازی
ا/ت:اینارو بیخیال چرا امروز صبح اینقدر زود بیدار مون کردن
نانا:قراره واسه ارباب مهمون خاصی بیاد و ما باید کل عمارت رو‌‌تمیز کنیم
ا/ت:اصلا حوصله ندارممم

باز هم همون خواب تکراری،دختری با چهره ای زیبا که همیشه یک حرف رو میزنه اونم‌ اینکه من توی این جهان وجود دارم و هروز بهت نزدیک تر میشم پس پیدام کن و بعد از گفتن این حرف دیگه هیچ حرفی نمی‌ زنه