ازدواج اجباری پارت 35
کلید ماشین و برداشتم و رفتم سمت لوکیشن
لوکیشن تو جنگل بود رفتم جلو تر که رسیدم به یک کلبه برای احتاط تفنگ با خودم آورده بودم رفتم تو که لاران رو دیدم لای سرش جای ضربه بود گوشه ی لباش پاره بود بلندش کردم که صدای پا اومد تفنگم در آوردم و برگشتم سمت اون طرف که با دیدن جونگ هی سرجام وایسادم (جونگ از وقتی بچه بود با جیمین سر لج بود و روی ا/ت کراش داشت بعد یک روز توی مدرسه برای جیمین قلدری میکنه و از اونجایی که بابای جیمین پولدار بوده جونگ هو اخراج میشه و قسم میخوره طلافی میکنه بعد یک هفته خبر میرسه لارن به جیمین اعتراف کرده بعد چند سال که میفهمه لاران از آمریکا برگشته و میدزتیش)
جیمین:حرومزاده*اینجا چیکار میکنی
جونگ:مشتاق دیدار پارک جیمین
جیمین :چی می خایی
جونگ:حال خواهرت چطوره؟
رفتم سمتش و مشت زدم به صورتش و بعد رفتم سمت لاران و برآید استایل بغلش کردم
جیمین :یکبار دیگه دور بر لاران و ا/ت ببینمت با هیمن اسحله یک گوگلکه تو مغذت میکنم
جونگ:...
ویو لاران
با سردرد عجیبی از خواب پاشدم فکر کنم مست کنم چون هیچی یادم نمیاد و... خاک بسرممممم اینجا خونه کی نکنه وقتی مست بودم یکی آوردتم اینجا و باهم خوابیدیم
بلدن شدم و فهمیدم لباسم عوض شده ده آخه دختره ی احمقققق چرا اونقدر مست کردی که اینجوری بشه.
چشمم خورد به آیین بالای سرم زخم بود و لبم پاره. مرتیکه سگ انگا وحشه
جیمین:بیدار شدی
توف تو این زندگی یعنی با این خوابیدمممم
لاران:چرا لباسم عوض شده
جیمین :مشکلی هس بدن دوست دخترم ببینم
لاران:ببین من مست بودم و باهات خوابیدم قرار نیست دوست دخترت باشم
جیمین:(پوز خند) تو مست نبودی و منم باهات نخوابیدم من روی مبل خوابیدم
لاران:پس.. چرا میگی دوست دخترم؟
جیمین:اعتراف بود
لاران:........ یعنی... دوستم داری
جیمین:آره
لاران: من دیرم شده باید برم شرکت ساعت 7 بیا کافه تریا روبه رو شرکتم
جیمین :باشه
لوکیشن تو جنگل بود رفتم جلو تر که رسیدم به یک کلبه برای احتاط تفنگ با خودم آورده بودم رفتم تو که لاران رو دیدم لای سرش جای ضربه بود گوشه ی لباش پاره بود بلندش کردم که صدای پا اومد تفنگم در آوردم و برگشتم سمت اون طرف که با دیدن جونگ هی سرجام وایسادم (جونگ از وقتی بچه بود با جیمین سر لج بود و روی ا/ت کراش داشت بعد یک روز توی مدرسه برای جیمین قلدری میکنه و از اونجایی که بابای جیمین پولدار بوده جونگ هو اخراج میشه و قسم میخوره طلافی میکنه بعد یک هفته خبر میرسه لارن به جیمین اعتراف کرده بعد چند سال که میفهمه لاران از آمریکا برگشته و میدزتیش)
جیمین:حرومزاده*اینجا چیکار میکنی
جونگ:مشتاق دیدار پارک جیمین
جیمین :چی می خایی
جونگ:حال خواهرت چطوره؟
رفتم سمتش و مشت زدم به صورتش و بعد رفتم سمت لاران و برآید استایل بغلش کردم
جیمین :یکبار دیگه دور بر لاران و ا/ت ببینمت با هیمن اسحله یک گوگلکه تو مغذت میکنم
جونگ:...
ویو لاران
با سردرد عجیبی از خواب پاشدم فکر کنم مست کنم چون هیچی یادم نمیاد و... خاک بسرممممم اینجا خونه کی نکنه وقتی مست بودم یکی آوردتم اینجا و باهم خوابیدیم
بلدن شدم و فهمیدم لباسم عوض شده ده آخه دختره ی احمقققق چرا اونقدر مست کردی که اینجوری بشه.
چشمم خورد به آیین بالای سرم زخم بود و لبم پاره. مرتیکه سگ انگا وحشه
جیمین:بیدار شدی
توف تو این زندگی یعنی با این خوابیدمممم
لاران:چرا لباسم عوض شده
جیمین :مشکلی هس بدن دوست دخترم ببینم
لاران:ببین من مست بودم و باهات خوابیدم قرار نیست دوست دخترت باشم
جیمین:(پوز خند) تو مست نبودی و منم باهات نخوابیدم من روی مبل خوابیدم
لاران:پس.. چرا میگی دوست دخترم؟
جیمین:اعتراف بود
لاران:........ یعنی... دوستم داری
جیمین:آره
لاران: من دیرم شده باید برم شرکت ساعت 7 بیا کافه تریا روبه رو شرکتم
جیمین :باشه
۷۸۲
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.