میخواهم بنویسم نمیدانم چه یا این که مطلبی ندارم و یا ا

می‌خواهم بنویسم، نمیدانم چه؟ یا این که مطلبی ندارم و یا از بس که زیاد است نمی‌توانم بنویسم. این هم خودش بدبختی است. نمی‌دانم، نمی‌توانم گریه کنم. شاید اگر گریه می‌کردم اندکی به من دلداری میداد! نمی‌توانم. شکل دیوانه‌ها شده‌ام.
دیدگاه ها (۲)

باد رفته بود جوانی مان را بیاوردکه صورتش را دزدیدند

آن که در را محکم می کوبدبه اهل خانه نزدیک تر استآن که در را ...

و آنقدر حافظه یشب هایم از نبودنت پُر است که با هیچ خیالی بخی...

باید یک نفر بنشینددست بگذارد روی شانه اتاز ته دل بگوید:"چه م...

موسیقی

#خانومها_بخوانند #زن_زیرک_اینگونه_نیست 😔چند وقته که همسرم پی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط