عتاب شمس الدین عراقی به رند تبریزی

عتاب شمس الدین عراقی به رند تبریزی:


ای رند تبریزی چرا این ها به آن ها می کنی
رندانه می گویم ترا ،کآتش به جان ها می کنی
ره می زنی صهبای ما ای وای تو ای وای ما
شرمت نشد بر همرهان ، تیر از کمان ها می کنی؟
سیمین عاشق پیشه را گویی سخن ها ناروا
عاشق نبودی کین چنین ، زخم زبان ها می کنی
طشتی فرو انداختی ، بر عاشقان خوش تاختی
بشکن قلم خاموش شو ، تا این بیان ها می کنی
خواندی کجا این درس را ، واگو رها کن ترس را
آتش بزن بر دفترت ، تا این گمان ها می کنی
دلبر اگر بر ناز شد ،افسانه ی پر راز شد …
دلداده داند گویدش : باز امتحان ها می کنی
معشوق اگر نرمی کند ، عاشق ازآن گرمی کند!
ای بی خبر این قصه را ، بر نوجوان ها می کنی؟
عاشق اگر بر قهر شد ، شیرین به کامش زهر شد
گاهی اگر این می کند ، بر آسمان ها می کنی؟
او داند و دلدار او ، سر برده ای در کار او
زین سرکشی می ترسمت ، شاید دکان ها می کنی
از (بی نشان) شد خواهشی ، گر بر سر آرامشی
بازت مبادا پاسخی ، گر این ، زیان ها می کنی
دیدگاه ها (۵)

‌در خانهکنار شومینه،در ترافیک بی امان شهر،روی نیمکت قدیمی پا...

آواره ی عشق تو شدم در وطن از عمدماندم به هواخواهی تو در قرن ...

جواب رند تبریزی به سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا :صهبای من زی...

جواب ابراهیم صهبا:دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی...

گفت دانایی که: گرگی خیره سرهست پنهان در نهاد هر بشرلاجرم جار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط