آواره ی عشق تو شدم در وطن از عمد
آواره ی عشق تو شدم در وطن از عمد
ماندم به هواخواهی تو در قرن از عمد
دائم گره پشت گره در کار من افتاد
بند است به دامان تو دستان من از عمد
من کشته آن برق ضریحم که نداری
کارم شده بر پنجره اش زل زدن از عمد
تو شاه کریمی و گدای تو منم من
خالیست ببین سفره ی ما اکثرا از عمد
توصیف جمال تو کسی کرد برایم
مستانه دریدم بخدا پیرهن از عمد
یک شب وسط شور حسین آخر هیئت
شیرین سخنی کردم و گفتم حسن از عمد
#محسن_صرامی
ماندم به هواخواهی تو در قرن از عمد
دائم گره پشت گره در کار من افتاد
بند است به دامان تو دستان من از عمد
من کشته آن برق ضریحم که نداری
کارم شده بر پنجره اش زل زدن از عمد
تو شاه کریمی و گدای تو منم من
خالیست ببین سفره ی ما اکثرا از عمد
توصیف جمال تو کسی کرد برایم
مستانه دریدم بخدا پیرهن از عمد
یک شب وسط شور حسین آخر هیئت
شیرین سخنی کردم و گفتم حسن از عمد
#محسن_صرامی
۲.۰k
۳۱ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.