نشست تو ماشین دستاش میلرزید

نشست تو‌ ماشین، دستاش میلرزید
بخاری رو روشن کردم
گفت: ماشینت بوی دریا میده
گفتم: ماهی خریده بودم
گفت: ماهی مرده که بوی دریا نمیده ؟
گفتم: هرچیزی موقع مرگ بوی اونجایی رو‌ میده که دلتنگش میشده
گفت: منم بمیرم بوی تورو میدم ؟
دیدگاه ها (۵)

‏دلم تنگه ولی نه واسه تو ، واسه حال خوشی که کنارت داشتم!

بعضی وقتها باید دست برداریم از غصه خوردن و خراب کردنِ روزهای...

مارا شكست خورده ما را با اشك هايمان رها كردند و رفتند و از آ...

پدربزرگم میگفت :هروقت مادربزرگم باهاش قهر میکرددر ظرف ترشی ر...

زندگی نامعلوم

/ℛℐ𝒩𝒢 ℳ𝒜𝒮𝒦/ᴾᵃʳᵗ ⁹..اعصابم بهم ریخته بود ، طوری رفتار میکرد ک...

Chapter: 1Rāz dar Rag-hāPart 30📍 ویو: الارسیدیم عمارت.ماشین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط