بهم بگو:((دوستت دارم!))ادامه پارت ۲
درحالی که میا هنوز توی بغل کاگیاما خواب بود با کاسومی به سمت خونه میرفتن
توی راه میا آروم بیدار شد
کاسومی:خانم خواب آلود بلاخره بیدار شد؟
میا:آره
کاسومی پوزخند زد
میا:من رو بزار پایین،کاگیاما
کاگیاما:باشه
و وانمود کرد که میخواد میا رو پرت کنه پایین و میا ترسید و دستش رو دور گردن کاگیاما حلقه کرد
کاگیاما خندید:حالا ترسیدی؟
میا:نخیرم
کاگیاما:پس چرا چسبیدی به من؟
میا:به تو چه،دوست دارم
(یکم بعد رسیدن خونه)
میا تو اتاقش نشسته بود و درس میخوند
یک سوال از ریاضی را نمی فهمید
درس کاسومی خیلی خوب بود پس میا وسایلش رو برداشت و رفت در اتاق کاسومی رو زد
کاسومی:بیا تو
میا رفت داخل و در رو پشت سرش بست
میا:میتونی این مسئله رو برام توضیح بدی؟بلد نیستم
کاسومی:باشه،بیا اینجا بشین تا برات توضیح بدم
و به کنارش که یک جای خالی بود اشاره کرد
ما خوشحال شد و کنار کاسومی نشست و کاسومی براش توضیح داد
میا:ممنون
کاسومی:خواهش
میا وسایلش رو برداشت و از اتاق رفت بیرون و رفت توی اتاق خودش
کتاب ریاضی رو پرت کرد یه گوشه و خودش رو پرت کرد روی تخت
میا:هعی...من ریدم تو ریاضی و ریدم تو زندگی،تف تو این شانس که باید مدرسه بری،من ریدم به این مدرسه،اه،اصلا من ریدم تو کسی که مدرسه رو اختراع کرد،من ریدم تو نیوتون که ریاضی و کوفت و زهرمار رو اختراع کرد
کاگیاما از پشت در اتاق میا گفت:میخوای فحش بدی،درست فحش بده،خو احمق نیوتون جاذبه رو کشف کرد انیشتین ریاضی و کوفت و زهرمار رو اختراع کرد
میا:خو من ریدم تو نیوتون که جاذبه رو کشف کرد،نمی تونست فردای اون روز بره زیر درخت بشینه که سیب نیوفته رو سرش؟اصلا اگه من میتونستم سفر در زمان انجام بدم،میرفتم پیش انیشتین
کاگیاما:نیوتون
میا:خو حالا،میرفتم پیش نیوتون و قبل از اینکه اون سیب بخوره تو سرش،سیب رو میگرفتم
کاگیاما:آها
میا:آره
کاگیاما:اوهوم
میا:کوفت
کاگیاما:😐
میا:قیافه ات رو اونجوری نکن،بزغاله
کاگیاما:اصلا من پشت در هستم تو چطور فهمیدی من قیافه ام رو چجوری کردم؟
میا:حدس زدم،اصلا هم از سوراخ کلید نگاهت نمیکنم
کاگیاما:آها😐
میا:گفتم قیافه ات رو اونجوری نکن بزغاله
کاگیاما:بااااشههه
و چشاش رو چرخوند
ببخشید که خیلی دیر گذاشتم اصلا ایده ای برای ادامه اش نداشتم
توی راه میا آروم بیدار شد
کاسومی:خانم خواب آلود بلاخره بیدار شد؟
میا:آره
کاسومی پوزخند زد
میا:من رو بزار پایین،کاگیاما
کاگیاما:باشه
و وانمود کرد که میخواد میا رو پرت کنه پایین و میا ترسید و دستش رو دور گردن کاگیاما حلقه کرد
کاگیاما خندید:حالا ترسیدی؟
میا:نخیرم
کاگیاما:پس چرا چسبیدی به من؟
میا:به تو چه،دوست دارم
(یکم بعد رسیدن خونه)
میا تو اتاقش نشسته بود و درس میخوند
یک سوال از ریاضی را نمی فهمید
درس کاسومی خیلی خوب بود پس میا وسایلش رو برداشت و رفت در اتاق کاسومی رو زد
کاسومی:بیا تو
میا رفت داخل و در رو پشت سرش بست
میا:میتونی این مسئله رو برام توضیح بدی؟بلد نیستم
کاسومی:باشه،بیا اینجا بشین تا برات توضیح بدم
و به کنارش که یک جای خالی بود اشاره کرد
ما خوشحال شد و کنار کاسومی نشست و کاسومی براش توضیح داد
میا:ممنون
کاسومی:خواهش
میا وسایلش رو برداشت و از اتاق رفت بیرون و رفت توی اتاق خودش
کتاب ریاضی رو پرت کرد یه گوشه و خودش رو پرت کرد روی تخت
میا:هعی...من ریدم تو ریاضی و ریدم تو زندگی،تف تو این شانس که باید مدرسه بری،من ریدم به این مدرسه،اه،اصلا من ریدم تو کسی که مدرسه رو اختراع کرد،من ریدم تو نیوتون که ریاضی و کوفت و زهرمار رو اختراع کرد
کاگیاما از پشت در اتاق میا گفت:میخوای فحش بدی،درست فحش بده،خو احمق نیوتون جاذبه رو کشف کرد انیشتین ریاضی و کوفت و زهرمار رو اختراع کرد
میا:خو من ریدم تو نیوتون که جاذبه رو کشف کرد،نمی تونست فردای اون روز بره زیر درخت بشینه که سیب نیوفته رو سرش؟اصلا اگه من میتونستم سفر در زمان انجام بدم،میرفتم پیش انیشتین
کاگیاما:نیوتون
میا:خو حالا،میرفتم پیش نیوتون و قبل از اینکه اون سیب بخوره تو سرش،سیب رو میگرفتم
کاگیاما:آها
میا:آره
کاگیاما:اوهوم
میا:کوفت
کاگیاما:😐
میا:قیافه ات رو اونجوری نکن،بزغاله
کاگیاما:اصلا من پشت در هستم تو چطور فهمیدی من قیافه ام رو چجوری کردم؟
میا:حدس زدم،اصلا هم از سوراخ کلید نگاهت نمیکنم
کاگیاما:آها😐
میا:گفتم قیافه ات رو اونجوری نکن بزغاله
کاگیاما:بااااشههه
و چشاش رو چرخوند
ببخشید که خیلی دیر گذاشتم اصلا ایده ای برای ادامه اش نداشتم
- ۱.۳k
- ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط