کاش عشقی بود تا با سوز جان می ساختیم

کاش عشقی بود ، تا با سوز جان می ساختیم
روز و شب می سوختیم و ، با جهان می ساختیم

کاش در کنج قفس هم ، یاد گلرویی بسر
داشتیم و ، با جفای باغبان می ساختیم

عمر ما هم گر بهاری داشت در دوران خویش
چون چمن ، با برگ ریزان خزان ، می ساختیم

#معینی_کرمانشاهی


🌸 🍃 🌺 🍃 🌼 🍃
دیدگاه ها (۵)

#سعدی من از آن روز که در بند توام آزادمپادشاهم که به ...

دلت نگیرد ...از هرچه که در زندگی ات هِی نمیشوداز دوست داشتن ...

ﻣﻦ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳــــﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﺑﺎﺷﻢ ﺍﻣﺎ ﺩ...

maryam .:شده تقدیرِ کسی باشی و قسمت نشود؟سالها گیرِ کسی باشی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط