این روزها ...
این روزها ...
دلم زود می گیرد ، زود می شکند ...
گاهی هوس می کنم همان بچه ای باشم ؛
که وقتی آزارش دادند ؛
چادر مادرش را باز می کرد ،
و پشتِ توریِ امن و آرامَش ، پناه می گرفت ...
انگار همه چیز تمام شده بود ،
انگار دیگر کسی با او کاری نداشت ،
انگار فرمانِ آتش بس داده بودند ...
من این روزها ؛
برای بی کسی ام آغوشی ندارم ،
به قدری از دنیا ترسیده ام ،
که هیچ گوشه ای برایِ دلم امن نیست !
مرا ... به کودکی ام برگردانید ...
جایی که امن ترین سر پناهِ جهان ؛
چادرِ مادرم بود !
#نرگس_صرافیان_طوفان
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
دلم زود می گیرد ، زود می شکند ...
گاهی هوس می کنم همان بچه ای باشم ؛
که وقتی آزارش دادند ؛
چادر مادرش را باز می کرد ،
و پشتِ توریِ امن و آرامَش ، پناه می گرفت ...
انگار همه چیز تمام شده بود ،
انگار دیگر کسی با او کاری نداشت ،
انگار فرمانِ آتش بس داده بودند ...
من این روزها ؛
برای بی کسی ام آغوشی ندارم ،
به قدری از دنیا ترسیده ام ،
که هیچ گوشه ای برایِ دلم امن نیست !
مرا ... به کودکی ام برگردانید ...
جایی که امن ترین سر پناهِ جهان ؛
چادرِ مادرم بود !
#نرگس_صرافیان_طوفان
❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
۱.۷k
۰۹ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.