پازت جدید
#تصادفی
پارت ۸
ویو ا.ت
رفتم سمت صدای توی آشپزخونه
یه قابلمه آروم گرفتم توی دستم
آروم رفتم تو که دیدم یه نفر دم یخچال وایساده
خاستم بزنم تو سرش که...
ویو کوک
دیدم صدای پا میاد پاشدم دیدم یه نفر دم یخچاله یه نفرم یه قابلمه دستشه
_چیکار دارید میکنید
که یهو ا.ت برگشت سمت من و جیغ زد
+جیغ(مثلا جیغ بلند زدا)
که یهو تهیونگم برگشت سمت ما
که ا.ت یهو محکم با قابلمه زد توی سر تهیونگ
_یاااا ا.ت چیکار میکنییی
(خر تو خر شد😔😂)
+واییی لین ت...تهیونگ بودد
_پ ن پ عمه ی من بودددد
ویاییی بلندش کن ببریمش
+آخه مگه من زورم به این میرسه
_خدایااا
اصلا تو هیچ کاری نکن فقط برو کناررر
+باشهههه
ویو ا.ت
آخه تهیونگ دم یخچال چیکار میگرد
جونگ کوک تهیونگ رو گذاشت رو تخت و بعد حدود یک ربع اینا به هوش اومد تهیونگ
_وای تهیونگ خوبی
ته:اییی سرممممم
کدومتون زد تو سر مننن
+جونگ کوک
_یاااااا خودش زددددد من که اصلا اون پشت بودم
ته:ای ا.ت ذلیل شدههه
جرعت داری واساااا
+یا خداااا
پاشدم دوییدم رفتم بیرون که تهیونگم پشت سر من اومد
داشتیم توی سالن هتل میدوییدم که جونگ کوک اومد هر دوتامونو گرفت و برد تو اتاق
_عجب گیری کردیمااااا
+آخه خب اسکل(خودتی دختره....😔)
تو ساعت ۳ شب تو آشپزخونه دم یخچال چیکار میکردی
ته:داشتم یخچالو میکرد.م
+وا
_تهیونگ داداش مشکلی داری جا مکان شخص کدومو بگو خودم حلش میکنم برات
ته:اسکلااااا گشنم شده بود خوووب
+عجب گاوی ای تووو(خودتییی😔)
ته:گگگگگگگ
+گگگگگگگ
ته:گگگگگگگ
_گگگگگگگگگ
+تو چی میگی این وسط
ته:تو به این چیکار داری
+تو به من چیکار داری
ته:من به تو کار داریم تو به من چیکار دارییی
_تو به این چیکار داری
ته:تو چیکار داری
+واییییییییییی بس کنیدددد
بریم بگیریم بخوابیم
_موافقم
+موافقم(اداشو در میاره)
_الله اکبر
خلاصه بعد از کلی دنگو فنگ رفتن خوابیدن که صبح شد
ویو صبح
ویو ا.ت
چشمامو باز کردم پاشدم رفتم سرویس کارای لازمو کردم اومدم بیرون
+هوییی پاشید بریم پایین صبحونه
_ولم کن میخوام بخوابممم(با حالت خوابالو)
ته:اوم منم(خابالو)
+عه باشه
رفتم یه پارچ برای ته و یه پارچ برای کوک آوردم و همزمان آب رو روشون خالی کردم
+واییییییییییی شتتتت قیافشونو(با خنده)
_یاااا ا.ت ذلیل بشی ایشالااااا
ته:خدایااااا شفااااا شفااااا
همه رفتن پایین و صبحونه خوردن و رفتن سمت کمپانی(میدونم گشادم😔)
+خیله خب روز اول کاریم
ته:قراره تر بزنیییی
+واییییییییییی
داشتیم میرفتیم تو که یهو...........
پارت ۸
ویو ا.ت
رفتم سمت صدای توی آشپزخونه
یه قابلمه آروم گرفتم توی دستم
آروم رفتم تو که دیدم یه نفر دم یخچال وایساده
خاستم بزنم تو سرش که...
ویو کوک
دیدم صدای پا میاد پاشدم دیدم یه نفر دم یخچاله یه نفرم یه قابلمه دستشه
_چیکار دارید میکنید
که یهو ا.ت برگشت سمت من و جیغ زد
+جیغ(مثلا جیغ بلند زدا)
که یهو تهیونگم برگشت سمت ما
که ا.ت یهو محکم با قابلمه زد توی سر تهیونگ
_یاااا ا.ت چیکار میکنییی
(خر تو خر شد😔😂)
+واییی لین ت...تهیونگ بودد
_پ ن پ عمه ی من بودددد
ویاییی بلندش کن ببریمش
+آخه مگه من زورم به این میرسه
_خدایااا
اصلا تو هیچ کاری نکن فقط برو کناررر
+باشهههه
ویو ا.ت
آخه تهیونگ دم یخچال چیکار میگرد
جونگ کوک تهیونگ رو گذاشت رو تخت و بعد حدود یک ربع اینا به هوش اومد تهیونگ
_وای تهیونگ خوبی
ته:اییی سرممممم
کدومتون زد تو سر مننن
+جونگ کوک
_یاااااا خودش زددددد من که اصلا اون پشت بودم
ته:ای ا.ت ذلیل شدههه
جرعت داری واساااا
+یا خداااا
پاشدم دوییدم رفتم بیرون که تهیونگم پشت سر من اومد
داشتیم توی سالن هتل میدوییدم که جونگ کوک اومد هر دوتامونو گرفت و برد تو اتاق
_عجب گیری کردیمااااا
+آخه خب اسکل(خودتی دختره....😔)
تو ساعت ۳ شب تو آشپزخونه دم یخچال چیکار میکردی
ته:داشتم یخچالو میکرد.م
+وا
_تهیونگ داداش مشکلی داری جا مکان شخص کدومو بگو خودم حلش میکنم برات
ته:اسکلااااا گشنم شده بود خوووب
+عجب گاوی ای تووو(خودتییی😔)
ته:گگگگگگگ
+گگگگگگگ
ته:گگگگگگگ
_گگگگگگگگگ
+تو چی میگی این وسط
ته:تو به این چیکار داری
+تو به من چیکار داری
ته:من به تو کار داریم تو به من چیکار دارییی
_تو به این چیکار داری
ته:تو چیکار داری
+واییییییییییی بس کنیدددد
بریم بگیریم بخوابیم
_موافقم
+موافقم(اداشو در میاره)
_الله اکبر
خلاصه بعد از کلی دنگو فنگ رفتن خوابیدن که صبح شد
ویو صبح
ویو ا.ت
چشمامو باز کردم پاشدم رفتم سرویس کارای لازمو کردم اومدم بیرون
+هوییی پاشید بریم پایین صبحونه
_ولم کن میخوام بخوابممم(با حالت خوابالو)
ته:اوم منم(خابالو)
+عه باشه
رفتم یه پارچ برای ته و یه پارچ برای کوک آوردم و همزمان آب رو روشون خالی کردم
+واییییییییییی شتتتت قیافشونو(با خنده)
_یاااا ا.ت ذلیل بشی ایشالااااا
ته:خدایااااا شفااااا شفااااا
همه رفتن پایین و صبحونه خوردن و رفتن سمت کمپانی(میدونم گشادم😔)
+خیله خب روز اول کاریم
ته:قراره تر بزنیییی
+واییییییییییی
داشتیم میرفتیم تو که یهو...........
۱۳.۹k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.