یک هفته بود که خودم را آماده مرگ می کردم هرچه نوشته و ...

یک هفته بود که خودم را آماده مرگ می کردم ، هرچه نوشته و کاغذ داشتم همه را نابود کردم ، رخت های چرکم را دور انداختم تا بعد از من که به ‌چیزهایم وارسی می کنند چیز چرک نیابند . رخت زیر نُویی که خریده بودم پوشیدم تا وقتی که مرا از رختخواب بیرون می کشند و دکتر می آید معاینه بکند شیک بوده باشم . شیشهٔ اودوکلنی را برداشتم ، در رختخوابم پاشیدم که خوشبو بشود . ولی از آنجائیکه هیچ یک از کارهایم مانند دیگران نبود این دفعه هم باز مطمئن نبودم . از جان سختی خودم می ترسیدم ، مثل این بود که این امتیاز و برتری را به آسانی به کسی نمی دهند ، می دانستم که به این مُفتی کسی نمی میرد‌ ...

#زنده_بگور
#صادق_هدایت
دیدگاه ها (۱)

سـالـــروز آغـــازی دیگرنوزدهم فروردین سالروز درگذشت "صادق ه...

اقتصاد ضعیف و فقر فقط و فقط دو دلیل دارد یا حاکمان احمقند یا...

باور کردنی نیست اما باید بروم ، بیهوده است ، زندگانیم وازده ...

پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الّا نوعی لجاجت با خود، و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط