اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت44

_خوبین؟

_ممنونم شماخوبین خانم صادقی؟

_ممنون

روبه رضاگفتم:

_تامن سری به اتاقم میزنم وپرونده هارونگاه میکنم تواینجا روبه خانم صادقی نشون بده

_حتما

باهم رفتن منم رفتم سمت اتاقم نگاهی به پرونده ها کردم وبعدازاینکه امضا‌امضاشون کردم بلندشدم وتابرم برای معاینه گاوا...

بادیدن پناه ورضا رفتم سمتشون که پناه گفت:

_استاد حس میکنم اون گاو یه مشکلی داره

بادست اشاره کرد به گاوی که گفت ونگاهش کردم وروبه یکی از کارگرا گفتم:

_لباس بیاربرامون

_چشم

بعدازاینکه لباسارو پوشیدیم روبه پناه کردم وگفتم:

_بیا فقط مواظب باش بهت اسیبی نرسونه

سری تکون دادوپشت سرم اومد

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
♥️🍷 ‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎
دیدگاه ها (۰)

#اغوش_استاد🌙#پارت45بعدازاینکه اون گاو ومعاینه کردم بلندشدم خ...

#آغوش_استاد🌙#پارت46بدونه توجه به حرفم خواست برگرده که دستش و...

آغوش_استاد🌙#پارت43_حالاهم بلندشوبریم که من کلی کار دارم نمیت...

آرمی ها توجه کنیدایشون هیتر هستن لطفاً گزارشش بدید

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط