اغوشاستاد

#اغوش_استاد🌙
#پارت45

بعدازاینکه اون گاو ومعاینه کردم بلندشدم خواستم به رضا چیزی بگم که دیدم نیستش وروبه پناه گفتم:

_رضا کی رفت؟

_نمیدونم...هواسم نبود

_باشه

خواستم برم سمت گاوای دیگه بادیدن چیزی که دیدم لبخندی رولبام شکل گرفت وکه پناه رد نگاهم ودنبال کرد وخواست برگرده که سریع داد زدم:

_نگاه نکن

_چرا؟

_گفتم نگاه نکن...

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎
دیدگاه ها (۰)

#آغوش_استاد🌙#پارت46بدونه توجه به حرفم خواست برگرده که دستش و...

#اغوش_استاد🌙#پارت48چیزی نگفتم ونگاهش کردم وکه سریع رفت بیرون...

#اغوش_استاد🌙#پارت44_خوبین؟_ممنونم شماخوبین خانم صادقی؟_ممنون...

آغوش_استاد🌙#پارت43_حالاهم بلندشوبریم که من کلی کار دارم نمیت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط