دست به دامن خدا که میشوم

دست به دامن خدا که میشوم؛
چیزی آهسته درونم به صدا میادکه
نترس،
از باختن تا ساختن دوباره؛
فاصله ای نیست
دیدگاه ها (۳)

دیشب در جاده های سکوتدر ایستگاه عشقهر چه منتظر ماندم کسی برا...

گفتند: فدای سرت این نشد یکی دیگرولی هیچکدام نمی‌دانستنداین ک...

صبح یعنی یه سلام آبی کهبوی زندگـی بــدهصبـح یعنـیمهـــرخورشی...

خودت رو با زیبایی های محیط زندگیت درگیر کنلذت های زندگیت رو ...

بی صدا رفتی بدون هیچ خداحافظی!مثل سایه ای که آرام آرام محو م...

برای گفتن من شعر هم به گل مانده نمانده عمری و...نمانده عمری ...

وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانیحاصل از حیات ای جان اینست ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط