مافیای من پارت 8
مافیای من پارت 8
فردا
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم و یاد دیشب افتادم و بغضم گرفت یه نگاه به کوک انداختم خیلی راحت خوابیده بود انگار نه انگار که دیشب با من چیکار کرده
+گریه
کوک از خواب بیدار شد
-چیشده ؟خوبی؟
+من اینجا دارم درد میکشم تو اینجا راحت گرفتی خوابیدی
-ببخشید
+نه بابا برو کنار میخوام برم حموم
-با هم میریم
+نه
-چی
+نه
-ازت اجازه نخواستم
بلندش کردم بردمش حموم و دلش رو ماساژ دادم و دیدم خوابیده گذاشتم بخوابه بعد نیم ساعت بلند خلاصه اومدیم بیرون و لباس پوشیدیم دیدم بدون اینکه به من محل بده رفت بیرون
-صبحونه میخور......
دیدم داره صبحونه میخوره
-چرا واینستادی تا من بیام
+خب بیا بخور مگه جاوا رو گرفتم
-هوففففففف
+داشتم غذا میخوردم یهو حالم بد شد رفتم دستشویی این روند تاریخ هفته ادامه داشت تا تصمیم گرفتم برم دکتر . آزمایش دادم و دکتر گفت که حامله ای خیلی خوشحال شدم رفتم اینو به جونگ کوک بگم و گفتم و اونم خیلی خوشحال شد
خب خلاصه اینا زندگی خوبی داشتن و بعد دو سال صاحب یه دختر به اسم میونگ و دو تا پسر به اسم چان و جیهون شدن
ببخشید زود تموم کردم
پـــــایــــــان
فردا
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم و یاد دیشب افتادم و بغضم گرفت یه نگاه به کوک انداختم خیلی راحت خوابیده بود انگار نه انگار که دیشب با من چیکار کرده
+گریه
کوک از خواب بیدار شد
-چیشده ؟خوبی؟
+من اینجا دارم درد میکشم تو اینجا راحت گرفتی خوابیدی
-ببخشید
+نه بابا برو کنار میخوام برم حموم
-با هم میریم
+نه
-چی
+نه
-ازت اجازه نخواستم
بلندش کردم بردمش حموم و دلش رو ماساژ دادم و دیدم خوابیده گذاشتم بخوابه بعد نیم ساعت بلند خلاصه اومدیم بیرون و لباس پوشیدیم دیدم بدون اینکه به من محل بده رفت بیرون
-صبحونه میخور......
دیدم داره صبحونه میخوره
-چرا واینستادی تا من بیام
+خب بیا بخور مگه جاوا رو گرفتم
-هوففففففف
+داشتم غذا میخوردم یهو حالم بد شد رفتم دستشویی این روند تاریخ هفته ادامه داشت تا تصمیم گرفتم برم دکتر . آزمایش دادم و دکتر گفت که حامله ای خیلی خوشحال شدم رفتم اینو به جونگ کوک بگم و گفتم و اونم خیلی خوشحال شد
خب خلاصه اینا زندگی خوبی داشتن و بعد دو سال صاحب یه دختر به اسم میونگ و دو تا پسر به اسم چان و جیهون شدن
ببخشید زود تموم کردم
پـــــایــــــان
۶.۸k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.