رویای هر یک از ما پارت۹
#رویای_هر_یک_ازما
(بچه ها ببخشید ولی یکمش حذف شد و من تو عکس گزاشتم و بقیش رو اینجا کامل کردم)
کوک:لینا..میتونم راحت باشم لینا صداتون کنم؟
لینا:چی.آ بله راحت باشید لطفا
کوک:پس باهام رسمی حرف نزن
لینا:اوه..باشه کوک
کوک:خوبه..ولی لینا یه چیزی؟
لینا:جانم بپرس؟
کوک:تو و اون دختره کره ای نیستید درسته؟
لینا:خب داستانش خیلی طولانیه *همه داستانو گفت* و خب اینجور شد که ما اینجایمم.
کوک:اوه..واقعا متاسفم حتمی خیلی ناراحتید این بلا سر شهرتون اومده
لینا:خیلی زیاد نه ولی خب😂
کوک:من واقعا خیلی از ایرانیا خوش میاد خیلی خوش اندام و خوشکلا همه میخواستم با یه دختر ایرانی ازدواج کنم ...
لینا:اهم..اهم*مثلا سرفه😂* بله..اره اره درست میگید
کوک :امم خوب رسیدم پیاده شو..
[ویوی/هانا]
با تهیونگ کلی تو ماشین حرف زدیم و کل داستانو بهش گفتم همین که از ماشین پیاده شدم با یه قصر عظیم روبه رو شدم باورنکردنی بود خیلی بزرگ بود..
هانا:تهیونگ مطمئنی این فقط یه ویلاست*با لحن تعجبی*
تهیونگ:*خندید* خب درسته یه قصره ولی ما بهش میگیم ویلا😂
خب بعد کلی حرف رفتیم داخل اولی کمی نشستیم و درباره موضوع هک حرف زدیم بعد اونا یه اتاق مخصوص هک داشتن که مارو به اونجا هدایت کردن منو لینا روی صندلی های جلو کلی مانیتور و کامپیوتر نشستیم و اونا هم بالا سرمون بودن...
لینا:هانا کدددد
هانا:وایساا اها گیرش اوردم57756877
لینا:ممنون تو برو سراغ باز کردنش منم سیستم شونو هک میکنم
*فلش بک به نیم ساعت بعد*
۳ ۲ ۱
لینا:باز شدددد باز شددد
هانا:من میرم یکم از اطلاعات اونا رو بدزدمم
لینا:منم تموم مدارک و اطلاعات پسرا حذف میکنم
تهیونگ:خدایی کارتون درستههه
کوک:معرکه اید
لینا:خیلی ممنونم
بلخره بعد کلی تلاش هم اطلاعات اونا رو دزدیدیم هم اطلاعات خودمونو پس گرفتیم...
تهیونگ:واقعا ازتون ممنونم این کار هر هکری نیست شما باور نکردنی هستیدد
کوک:دخترا نظرتون جیه برای باند ما کار کنید؟
تهیونگ:راست میگی فکر خوبیه؟
لینا:فقط میشه اول بمرسم شما چه کاراید؟
کوک:خب تهیونگ پسر عمه مه و منو تهیونگ باهم شریکیم ما رئیس بزرگ ترین باند مافیایی کشوریم...از اون جایی که گفتین هنر های رزمی هم بلدین پس من میخوام دستیار ما شید
لینا و هانا:ما قبول میکنیم.ولی ما اولش به روی خودمون نیاوردیم ولی شما تهیونگ و جونگ کوک از عضو بی تی اس نیستید؟
جونگ کوک:چرا هستیم قراره تو این روزا کمپانی اعلام کنه که بی تی اس بازنشسته شده ما تقریبا یه ساله بزنشسته شدیم و الان مافیا ایم
تهیونگ:اره درست میگه ولی شما آرمی اید
لینا:منو هانا از ۱۲ سالگی آرمی هستیم تقریبا ۶ ساله ولی چرا بازنشسته شدید*بغض*
کوک:فعالیت ما دیگه تموم شد.
حمایت کنید جون مادرتون
(بچه ها ببخشید ولی یکمش حذف شد و من تو عکس گزاشتم و بقیش رو اینجا کامل کردم)
کوک:لینا..میتونم راحت باشم لینا صداتون کنم؟
لینا:چی.آ بله راحت باشید لطفا
کوک:پس باهام رسمی حرف نزن
لینا:اوه..باشه کوک
کوک:خوبه..ولی لینا یه چیزی؟
لینا:جانم بپرس؟
کوک:تو و اون دختره کره ای نیستید درسته؟
لینا:خب داستانش خیلی طولانیه *همه داستانو گفت* و خب اینجور شد که ما اینجایمم.
کوک:اوه..واقعا متاسفم حتمی خیلی ناراحتید این بلا سر شهرتون اومده
لینا:خیلی زیاد نه ولی خب😂
کوک:من واقعا خیلی از ایرانیا خوش میاد خیلی خوش اندام و خوشکلا همه میخواستم با یه دختر ایرانی ازدواج کنم ...
لینا:اهم..اهم*مثلا سرفه😂* بله..اره اره درست میگید
کوک :امم خوب رسیدم پیاده شو..
[ویوی/هانا]
با تهیونگ کلی تو ماشین حرف زدیم و کل داستانو بهش گفتم همین که از ماشین پیاده شدم با یه قصر عظیم روبه رو شدم باورنکردنی بود خیلی بزرگ بود..
هانا:تهیونگ مطمئنی این فقط یه ویلاست*با لحن تعجبی*
تهیونگ:*خندید* خب درسته یه قصره ولی ما بهش میگیم ویلا😂
خب بعد کلی حرف رفتیم داخل اولی کمی نشستیم و درباره موضوع هک حرف زدیم بعد اونا یه اتاق مخصوص هک داشتن که مارو به اونجا هدایت کردن منو لینا روی صندلی های جلو کلی مانیتور و کامپیوتر نشستیم و اونا هم بالا سرمون بودن...
لینا:هانا کدددد
هانا:وایساا اها گیرش اوردم57756877
لینا:ممنون تو برو سراغ باز کردنش منم سیستم شونو هک میکنم
*فلش بک به نیم ساعت بعد*
۳ ۲ ۱
لینا:باز شدددد باز شددد
هانا:من میرم یکم از اطلاعات اونا رو بدزدمم
لینا:منم تموم مدارک و اطلاعات پسرا حذف میکنم
تهیونگ:خدایی کارتون درستههه
کوک:معرکه اید
لینا:خیلی ممنونم
بلخره بعد کلی تلاش هم اطلاعات اونا رو دزدیدیم هم اطلاعات خودمونو پس گرفتیم...
تهیونگ:واقعا ازتون ممنونم این کار هر هکری نیست شما باور نکردنی هستیدد
کوک:دخترا نظرتون جیه برای باند ما کار کنید؟
تهیونگ:راست میگی فکر خوبیه؟
لینا:فقط میشه اول بمرسم شما چه کاراید؟
کوک:خب تهیونگ پسر عمه مه و منو تهیونگ باهم شریکیم ما رئیس بزرگ ترین باند مافیایی کشوریم...از اون جایی که گفتین هنر های رزمی هم بلدین پس من میخوام دستیار ما شید
لینا و هانا:ما قبول میکنیم.ولی ما اولش به روی خودمون نیاوردیم ولی شما تهیونگ و جونگ کوک از عضو بی تی اس نیستید؟
جونگ کوک:چرا هستیم قراره تو این روزا کمپانی اعلام کنه که بی تی اس بازنشسته شده ما تقریبا یه ساله بزنشسته شدیم و الان مافیا ایم
تهیونگ:اره درست میگه ولی شما آرمی اید
لینا:منو هانا از ۱۲ سالگی آرمی هستیم تقریبا ۶ ساله ولی چرا بازنشسته شدید*بغض*
کوک:فعالیت ما دیگه تموم شد.
حمایت کنید جون مادرتون
۳.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.