کایلا جانم دختر نازنینم
کایلا جانم، دختر نازنینم…
امروز وقتی بهم گفتن زخمی شدی، انگار دنیا رو سرم خراب شد. همون موقع یاد اون روز افتادم که دیگه پیشم نبودی، وقتی که مجبور شدم واگذاره کنم. چقدر پشیمونم که تو اون شرایط، کنارم نبودی تا نوازشت کنم، تا دردت رو کم کنم. دلم خیلی برات تنگ شده، برای اون چشمای معصومت، برای اون همه عشق بیدریغی که بهم دادی.
کاش میتونستم الان بغلت کنم، کاش میتونستم دست بکشم رو اون پاهای زخمیات و آرومت کنم. فقط خدا میدونه چقدر دلتنگتم و چقدر دعا میکنم که حالت زود زود خوب بشه.
امروز وقتی بهم گفتن زخمی شدی، انگار دنیا رو سرم خراب شد. همون موقع یاد اون روز افتادم که دیگه پیشم نبودی، وقتی که مجبور شدم واگذاره کنم. چقدر پشیمونم که تو اون شرایط، کنارم نبودی تا نوازشت کنم، تا دردت رو کم کنم. دلم خیلی برات تنگ شده، برای اون چشمای معصومت، برای اون همه عشق بیدریغی که بهم دادی.
کاش میتونستم الان بغلت کنم، کاش میتونستم دست بکشم رو اون پاهای زخمیات و آرومت کنم. فقط خدا میدونه چقدر دلتنگتم و چقدر دعا میکنم که حالت زود زود خوب بشه.
- ۲.۵k
- ۲۲ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط