خب بدبخت

خب بدبخت
توی چشم چه کسی انقدر زل میزنی که بگوید:
چه میخواهی از جانم...؟
و بگویی همان همیشگی! 
چشم هایت را ببندی تا نوک بینی ات را ببوسد؟
خب دیوانه
میکُشد تو را این جنون پر رنگ!
برگرد...
تو را به پاییز قسم تا نرسیده برگرد!
بگذار خشکشان بزند این برگها از شانه به شانه رفتنمان به جنوب آغوش هم!
برگرد...
دیدگاه ها (۳)

دوست داشتنی" منوقتی همزمانبا دست هایت گیسوهایم راو با صدایت ...

کسی چه میداند میان این سڪوت خیال تو در درونم فریاد میزنـــد ...

🍂 گاهی باید گذشت از برخی گرفتن هاچون ممکن است به بهای از دس...

امشب را تـو برایم نقاشی کنتـو رنگ بزن به خیالممیدانم که زیبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط