وقتی فروخته میشی بهش اما.........♡
وقتی فروخته میشی بهش اما.........♡
♡8.......PART♡
جیمین ویو
رسیدم به عمارت تهیونگ رفتیم داخل که دیدم تهیونگ وایساده و به پنجره اشپز خونه نگاه میکنه که گفت......
جیمین: اهاااای نمی خوای بیاییی
تهیونگ: اوه امدین
جین: سلام
شوگا و جیهوپ : سلام خوبی
کوک: سلام خوبی اذیتت نکرد
جیمین:من میرم تو حیاط شما ها بیاین و ولی میرین بعدش میگم برین اوکی
کوک جیهوپ و شوگا و جین و تهیونگ: اوکی بریم
جیمین ویو
رفتیم داخل حیاط دیدم وکتور هست هه اون تازه وارد البته میدونم براچی امده پول ولی جعبه پول اوردم
ویکتور : سلام به به میبینم جمع تون که جمعه گره مافیایی الماس سیاه(الماس سیاه اسم باند جیمینه)خوب خوبی جیمین خاننن (خنده شیطانی)
جین: ایییش باز تویه....خدایا صبر نازل کن تا با قابلمه نزدم تو کله پک این ویکتور ... خدایا صبررر
کوک: عزیرم حرص میخوری میفتی غش میکنی به خودت فشار نیار تازه حرص میخوری کراش میشی
جین : وقت شوخی نیست کوک ولی شیر موزات تموم شدن و من همیشه کراش بودم و هم جذاب من وایدور هندسام هستم و فقط میخواستم بگم بهت
تهیونگ: داداشا بسه ساکت
جیهوپ موهایش رو میده عقب اروم
شوگا: جیهوپ موهاتو میدی عقب دختر کش میشی هم جذاب
جیهوپ : جووون چه جیگریم من
جین نخیر: جیگر تر از من کسی نباید باشه من واید ور هندسامممممممم (داد )
جیمین: ای وا گوشم. کر شد به جون بنگتن برین داخل چخه چخه ایییییییییششششش
۳ دقیقه بعد بچه ها رفتن و جیمین موند با ویکتور
جیمین: هه چی می خوای ویکتور خان(با پوز خند شیطان)
ویکتور : ۹۹۹.۹۹۹.۹۹۹.۹۹۹.۹۹۹.۹۹۹.۹۹۹....... میخوام و ۱۰ تا ویلا
جیمین: اوکی بادیگارد
( زبان راوی: بادیگارد بغلش بود گفت بهش سندا و پول هارو اورد و سندا رو داد بعد ۱۰ دقیقه امد جیمین بیرون و به بچه تعریف کرد و تهیونگ گفت..
تهیونگ : بریم بار
بچه ها: اوکی بریم
جیمین: بریم
۲۰ دقیقه بعد بار
پایان ببخشید کمه
فیک ها رو دارم از طریق دوستم فیک های پیج قبلی رو میفرسته برام منم اینجا میزارم
پیج پاک شده یا قبلیdinanadi@
♡8.......PART♡
جیمین ویو
رسیدم به عمارت تهیونگ رفتیم داخل که دیدم تهیونگ وایساده و به پنجره اشپز خونه نگاه میکنه که گفت......
جیمین: اهاااای نمی خوای بیاییی
تهیونگ: اوه امدین
جین: سلام
شوگا و جیهوپ : سلام خوبی
کوک: سلام خوبی اذیتت نکرد
جیمین:من میرم تو حیاط شما ها بیاین و ولی میرین بعدش میگم برین اوکی
کوک جیهوپ و شوگا و جین و تهیونگ: اوکی بریم
جیمین ویو
رفتیم داخل حیاط دیدم وکتور هست هه اون تازه وارد البته میدونم براچی امده پول ولی جعبه پول اوردم
ویکتور : سلام به به میبینم جمع تون که جمعه گره مافیایی الماس سیاه(الماس سیاه اسم باند جیمینه)خوب خوبی جیمین خاننن (خنده شیطانی)
جین: ایییش باز تویه....خدایا صبر نازل کن تا با قابلمه نزدم تو کله پک این ویکتور ... خدایا صبررر
کوک: عزیرم حرص میخوری میفتی غش میکنی به خودت فشار نیار تازه حرص میخوری کراش میشی
جین : وقت شوخی نیست کوک ولی شیر موزات تموم شدن و من همیشه کراش بودم و هم جذاب من وایدور هندسام هستم و فقط میخواستم بگم بهت
تهیونگ: داداشا بسه ساکت
جیهوپ موهایش رو میده عقب اروم
شوگا: جیهوپ موهاتو میدی عقب دختر کش میشی هم جذاب
جیهوپ : جووون چه جیگریم من
جین نخیر: جیگر تر از من کسی نباید باشه من واید ور هندسامممممممم (داد )
جیمین: ای وا گوشم. کر شد به جون بنگتن برین داخل چخه چخه ایییییییییششششش
۳ دقیقه بعد بچه ها رفتن و جیمین موند با ویکتور
جیمین: هه چی می خوای ویکتور خان(با پوز خند شیطان)
ویکتور : ۹۹۹.۹۹۹.۹۹۹.۹۹۹.۹۹۹.۹۹۹.۹۹۹....... میخوام و ۱۰ تا ویلا
جیمین: اوکی بادیگارد
( زبان راوی: بادیگارد بغلش بود گفت بهش سندا و پول هارو اورد و سندا رو داد بعد ۱۰ دقیقه امد جیمین بیرون و به بچه تعریف کرد و تهیونگ گفت..
تهیونگ : بریم بار
بچه ها: اوکی بریم
جیمین: بریم
۲۰ دقیقه بعد بار
پایان ببخشید کمه
فیک ها رو دارم از طریق دوستم فیک های پیج قبلی رو میفرسته برام منم اینجا میزارم
پیج پاک شده یا قبلیdinanadi@
۲.۰k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.