کاش فرشته ای هم بود و آدم ها را هر کجای زمانه که خسته ...

کاش فرشته ای هم بود و آدم ها را هر کجای زمانه که خسته می شدند ، بر می داشت و می برد وسطِ کودکی هایشان رها می کرد .
همانجا که اسباب بازی ها کم بود و دلخوشی ها زیاد ،
مشکلات ، ساده و کوچک بود و قلب ها بزرگ ...
گلدان ها پر گل بود و خانه ها همیشه بوی صمیمیت و عشق می دادند ...
باید فرشته ای باشد که آدم ها را هر زمان که کم آوردند ، بردارد و ببرد به یک عصرِ جمعه ی زمانِ کودکی که بزرگترین اندوه و فاجعه ی دنیا ، تکالیفِ نوشته نشده شان بود ....




#gandom_nini
دیدگاه ها (۴)

مرد عاشق که شد ، یک کودک حسود دیوانه می شود . می تواند حتا ب...

آخرش یک نفر از راه میرسد،که بودنش جبران تمام نبودن هاست ...ج...

کودک که بودم؛گمان می کردمسردتر از بستنی چیزی وجود نداردحال ک...

«تنور مادر بزرگ»قیامت می کند با گندم و آتشاز بوی تازه ی نان،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط