امروز بعد مدت ها دیدمت ...
امروز بعد مدت ها دیدمت ...
شکستم، عاشق شدم، متنفر شدم، بی تفاوت!
خندیدم و بغض کردم و ذوق زده شدم ...
همه ی احساسا فقط تو یکـ لحظه!
یکـ لحظه ای که به اندازه ی چند سال از عمر من کم کرد ...
لحظه ای که همه ی اون شبا آرزوشو داشتم! اما نه این همه دور ... نه این همه دیر!
من, دیگه من نیستم!
یکـ مشت خرده شیشم که اسم و فامیلمو به دوش می کشم ...
تو همون یکـ لحظه که به اندازه ی چند سال زمان ایستاد ...
فکر کردم تو کی برام غریبه شدی؟!
کی من این همه بی تفاوت شدم؟!
شاید همون روزی که فهمیدم با همه مثل من رفتار می کردی ... همون روز که فهمیدم تو اونی که میگی نیستی ... روزی که فهمیدم ... من قبلِ تو فقط یکبار مُرده بودم اما بعدِ تو هر روز مُردم! مُردم و به روی جوونیم نیاوردم
مُردم و به روی غرورم نیاوردم!
به روی خودم نیاوردم و شکستم ...
شکستم ,
که حالا این تیکه ها تو رو نمیشناسن! نمیشناسنت که من این همه بی تفاوتم!
گفتم ذوق کردم ... آره! ذوق کردم وقتی دیدم،
قلبم دیگه کنده نمیشه!
به عطر نفس هات ...
به لبخندت و به عشقت ...
نمیخوام احتیاجی داشته باشم...
نمیخوام هرلحظه منتظرِ ریختن باشم...
اون روزا به عشقت احتیاج داشتم که غرورم نشکنه ... وقتی شکست، همون وقتی بود که تموم شدم
همهِ من ... لبخندم ... وجودم ... تموم شد!
به خودم نهیب زدم و اطرافمو نگاه کردم اما تو رفته بودی و من مثل همیشه دیرتر از تو به خودم اومده بودم ... خیلی دیرتر ...
شکستم، عاشق شدم، متنفر شدم، بی تفاوت!
خندیدم و بغض کردم و ذوق زده شدم ...
همه ی احساسا فقط تو یکـ لحظه!
یکـ لحظه ای که به اندازه ی چند سال از عمر من کم کرد ...
لحظه ای که همه ی اون شبا آرزوشو داشتم! اما نه این همه دور ... نه این همه دیر!
من, دیگه من نیستم!
یکـ مشت خرده شیشم که اسم و فامیلمو به دوش می کشم ...
تو همون یکـ لحظه که به اندازه ی چند سال زمان ایستاد ...
فکر کردم تو کی برام غریبه شدی؟!
کی من این همه بی تفاوت شدم؟!
شاید همون روزی که فهمیدم با همه مثل من رفتار می کردی ... همون روز که فهمیدم تو اونی که میگی نیستی ... روزی که فهمیدم ... من قبلِ تو فقط یکبار مُرده بودم اما بعدِ تو هر روز مُردم! مُردم و به روی جوونیم نیاوردم
مُردم و به روی غرورم نیاوردم!
به روی خودم نیاوردم و شکستم ...
شکستم ,
که حالا این تیکه ها تو رو نمیشناسن! نمیشناسنت که من این همه بی تفاوتم!
گفتم ذوق کردم ... آره! ذوق کردم وقتی دیدم،
قلبم دیگه کنده نمیشه!
به عطر نفس هات ...
به لبخندت و به عشقت ...
نمیخوام احتیاجی داشته باشم...
نمیخوام هرلحظه منتظرِ ریختن باشم...
اون روزا به عشقت احتیاج داشتم که غرورم نشکنه ... وقتی شکست، همون وقتی بود که تموم شدم
همهِ من ... لبخندم ... وجودم ... تموم شد!
به خودم نهیب زدم و اطرافمو نگاه کردم اما تو رفته بودی و من مثل همیشه دیرتر از تو به خودم اومده بودم ... خیلی دیرتر ...
۴.۴k
۰۸ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.