تمام امروز را فکر کردم و با خودم درگیر بودم تا نوشته ای

تمام امروز را فکر کردم و با خودم درگیر بودم تا نوشته ای ، شعری یا چیزی بنویسم که تازگی داشته باشد، حرف دل باشد، حقیقت داشته باشد و دیگران هم نگفته باشند… هیچ چیز ، هیچ چیز به ذهنم یک چنین خاصیتی نداشت جز همان مثنوی بی انتهایِ “دوست داشتنت”….
#علی_رجبی
دیدگاه ها (۱)

بیایید حواسمان باشد این همه دور و برمان را شلوغ آدمهایی که ب...

ﺑﻌﺪ ﻣﺮگـــــــــــــــم … ﺭﻭﯼ ﺳﻨﮓ ﻗﺒﺮمـ ؛ ﻧﻪ ﻧﺎمی ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ، ...

نسل عجیبی هستیم.. خوبی و بدی حالمان دست همه است جز خودمان.. ...

“جمعه”ها باید یک قلم برداشت آغشته کرد به تمامِ رنگهای پر از ...

رمان

جیمین فیک زندگی پارت ۴۷#

کپشن چک شه! . . . آقا من چند مدتی بود که چشمام رو عمل کرده ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط