پارت 13
پارت 13
سوسن : داری بابا میشی. دوروک : چی. دوروک شوکه شد. برک : مبارک باشه. اوگولجان : خیلی خیلی مبارک باشه. ملیسا دید آسیه داره میاد. ملیسا : آسیه داره میاد. دوروک : یه خبری هست. آسیه : چه خبری دوروک میشه بگی. سوسن : آسیه دوروک تو شوکه من بهت میگم داری مامان میشی. آسیه : چی. آسیه غش کرد. دوروک : آسیه غش کرد. دوروک هم غش کرد. برک : چرا غش کردن. سوسن : از خوشحالیه. چند ماه بعد تعیین جنسیت بچه سوسن و آسیه بود. همه داشتند وسایل رو آماده می کردند. ملیسا : دوروک و عمر برن رو سکو و باید جلوی خانوادشون وایسن بعد سوزن رو بردارن و به پرن و بادکنک بالا رو بترکونن. شروع شد. دوروک و عمر به سختی بادکنک رو ترکوندن. همه از خوشحالی جیغ کشیدند. بچه سوسن پسر و بچه آسیه دختر بود. بعد از چند ماه بچه ها به دنیا آمدند. دوروک بچه رو برد پیشه آسیه و عمر هم بچه رو برد پیشه سوسن. نباحت : عمر دوروک چرا وایسادین برین پیشه زناتون بشینین. عمر و دوروک نشستن.
سوسن : داری بابا میشی. دوروک : چی. دوروک شوکه شد. برک : مبارک باشه. اوگولجان : خیلی خیلی مبارک باشه. ملیسا دید آسیه داره میاد. ملیسا : آسیه داره میاد. دوروک : یه خبری هست. آسیه : چه خبری دوروک میشه بگی. سوسن : آسیه دوروک تو شوکه من بهت میگم داری مامان میشی. آسیه : چی. آسیه غش کرد. دوروک : آسیه غش کرد. دوروک هم غش کرد. برک : چرا غش کردن. سوسن : از خوشحالیه. چند ماه بعد تعیین جنسیت بچه سوسن و آسیه بود. همه داشتند وسایل رو آماده می کردند. ملیسا : دوروک و عمر برن رو سکو و باید جلوی خانوادشون وایسن بعد سوزن رو بردارن و به پرن و بادکنک بالا رو بترکونن. شروع شد. دوروک و عمر به سختی بادکنک رو ترکوندن. همه از خوشحالی جیغ کشیدند. بچه سوسن پسر و بچه آسیه دختر بود. بعد از چند ماه بچه ها به دنیا آمدند. دوروک بچه رو برد پیشه آسیه و عمر هم بچه رو برد پیشه سوسن. نباحت : عمر دوروک چرا وایسادین برین پیشه زناتون بشینین. عمر و دوروک نشستن.
۱۳.۴k
۲۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.