آقا جان

آقــا جان!
این بار نه برای حاجت، که فقط و فقط "دل" تنگ خودتان شده است...

مولایم!
نه فقط غروب جمعه ها، که "هــــــــوای" اینجا دلگیر است...
خسته ام، خسته از هر روز دویدن ها و نرسیدن ها...
خسته از غرق شدن در روزمرگی ها... خسته از شهری خاکستری که باید "خواهی نشوی همرنگ، رسوای جماعت شوی 
و خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت!". این 
قانون اینجاست...

آقایم!
گاهی حس وصله ای ناجور را دارم...
می ترسم از "جور" شدن با این دیار...
مولاجان!
دل من گرفته زاین جا...
هوس ســــفر دارم...
سفر به دیارتان...
بگیرید دستان ِ تهی و لرزان ِ این وصله ی ناجور را...
مبادا که جور شود با جماعتی ناجور ...

#السلام_علیک_یا_علی_بن_موسی_الرضا
#یا_غریب_الغربا
#امام_رضا
#مشهد
دیدگاه ها (۱۵)

امروزدلم عجیب هــوای یک جــای ارام را کرده...مثل حرمِ شــما ...

داستان کوتاه و عاشقانه پستچیقسمت یازدهمچرا یک فیلم خوب،یکدفع...

داستان کوتاه و عاشقانه پستچیقسمت دهم❥❥❥◈‌┅═❧═┅┅───┄https://t...

هیچ فراری بدون نقشه نمیشه، اگه بخوای فرار کنی باید مدت ها رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط