به خود گفتم که او در سینه قلبی مهربان دارد
به خود گفتم که او در سینه قلبی مهربان دارد
ندانستم که در این بیشه ببری آشیان دارد
مرا با یک نگاه افکند و در صحرا رهایم کرد
نمیداند هنوز این صید درخونخفته جان دارد
چه بایدکرد با چشمی که خونریز است مژگانش
هزاران تیر زهرآلود در قوس کمان دارد
غمی دارد به قلبم مینشیند برتر از شادی
درِ دل را ببند ای عشق! امشب میهمان دارد
مپرس از من چرا از خویش در آیینه میترسم
که تنها پاسخم آه است و این هم داستان دارد
#هادی_محمدحسنی
📕 فقط او بخواند #M
ندانستم که در این بیشه ببری آشیان دارد
مرا با یک نگاه افکند و در صحرا رهایم کرد
نمیداند هنوز این صید درخونخفته جان دارد
چه بایدکرد با چشمی که خونریز است مژگانش
هزاران تیر زهرآلود در قوس کمان دارد
غمی دارد به قلبم مینشیند برتر از شادی
درِ دل را ببند ای عشق! امشب میهمان دارد
مپرس از من چرا از خویش در آیینه میترسم
که تنها پاسخم آه است و این هم داستان دارد
#هادی_محمدحسنی
📕 فقط او بخواند #M
۹۳۳
۲۹ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.