گرچه ازجنس گلی ازخود گل نازتری

گرچه ازجنس گلی ازخودِ گل نازتری
بین صد گونه ی گل از همه طنازتری

به خدایی که مرا ساده گرفتار توکرد
از غـم و سیل بـلا خـانه بــراندازتـری

آخر ازعشق تو گاهی به خیالم نرسد
که بجویم نفسی هـمدل و همرازتری

در پس پنجره ی منزل حافظ مَنشین
که کنـد وصف تـو را رنـدِ غـزلبازتری

نکند عکس تو را باز بــه تصویر کشد
شاعـــرِ نـو قلـــم ِ قــافیه پـــردازتری

به شراب و شرر ساغــر پر باده قسم
تا ابـــد لب ننهــم‌ بـــر لب دمسازتری

شاعرچشم توهستم عسلِ شعر وغزل
اینقَدرعشوه نکن
کز همه کس نـــــــــــــازتری ...
\________________________________/
دیدگاه ها (۰)

ناز کن شیرین غزل بس ناز دارد چشم توحس لذت آور شهناز دارد چشم...

کاش بدانی دوست داشتنت خورشید نیست،که لحظه ای بیاید ولحظه ایب...

با تو که آشنا شدم، بـا نفست،، صدا شدمچشم به چشمِ آسمان، هم‌ن...

چشم تو حکمِ به اعدام ، چه آسان می‌داد ؛پادشاهی که به قتل همه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط