با تو که آشنا شدم با نفست صدا شدم

با تو که آشنا شدم، بـا نفست،، صدا شدم
چشم به چشمِ آسمان، هم‌نفس خدا شدم

مـثـل طلوع مـاه شـب،،در گـذر ستاره‌هـا
با تـو طلوع کـردم و،،راهیِ نـا کجا شدم

قبـل تـو و نـگـاهِ تـو، آهـنِ کـهنه بودم و
با دَمِ کیمیایی‌ات، نـقـره شدم، طلا شدم

لب به لبم گذاشتی،عشق به سینه کاشتی
آاااه به لب چه داشتی،درد شدم دوا شدم

با توردیفِ شعرِمن،بوسه‌به‌حرف‌و واژه زد
"من"به"منت"سپردم‌و،"ما" شدم‌و"شما"شدم

تا برسم به کویِ تـو، سر بکشم سبوی تـو
بوسه شوم به‌رویِ تو، باد شدم،صبا شدم

قبله‌و سجده گاهِ من، پشتِ من‌و پناه من
با تـو عـروج کـردمو، از بـدنم جـدا شدم
دیدگاه ها (۰)

گرچه ازجنس گلی ازخودِ گل نازتریبین صد گونه ی گل از همه طنازت...

ناز کن شیرین غزل بس ناز دارد چشم توحس لذت آور شهناز دارد چشم...

چشم تو حکمِ به اعدام ، چه آسان می‌داد ؛پادشاهی که به قتل همه...

عاقبت لب های تو سهم لبانم می شودصورتت ماه قشنگ آسمانم می شود...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط