و انیارو میبوسه
و انیارو میبوسه
آنیا سرخ شده و سعی میکنه بره اون ور ولی دامیان ول کن نیست
که یه لگد به دل دامیان میزنه و از تخت میوفته پایین
دامیان : چکار می کنی وحشی
آنیا سری پا میشه
آنیا : اینو از خودت بپرس «با اعصبانیت و سرخی»
دامیان دست انیارو میکشه و میندازتش رو تخت و نزدیک لبش میشه تا دوباره ببوستش
که همون لحظه مامان دامیان درو واز میکنه و با اون صحنه روبرو میشه
مامان دامیان: پس این همونیه که خدمتکارا میگفتن آوردی با خودت خونه
آنیا و دامیان سری پامیشن و میشینن رو تخت
آنیا الان تازه متوجه میشه که دامیان لباس نداره «فقط لباس ها و انیام تاپ و شلوارک تنشه »
دیگه آنیا نداشتیم که گوجه داشتیم
دامیان : خوب راستش داستانش طولانیه
مامان دامیان : مشنوم
که آنیا همون موقع دور خودش پتو میپیچه
مامان دامیان : اگه بخوای من لباس دارما «اینم چه مشتاق همچین لحظه ای بوده 😒»
آنیا : ممم من نو ن میشم
یه ۱۵ دقیقه بعد
پایین سر میزه صبونه
مامان دامیان: خوب چند وقت باهمید ؟ چتور باهم آشنا شدید
آنیا : نه نه نه اشتباه متوجه شدید
دامیان: معلومه
آنیا : تو خفه
ببخشید دیگه میتونم برم ؟ با اجازه
مامان دامیان: قبل از رفتن یه صحبت کوچیک باهات داشتم تنها «با اعصبانیت »
آنیا : حتماً
آنیا سرخ شده و سعی میکنه بره اون ور ولی دامیان ول کن نیست
که یه لگد به دل دامیان میزنه و از تخت میوفته پایین
دامیان : چکار می کنی وحشی
آنیا سری پا میشه
آنیا : اینو از خودت بپرس «با اعصبانیت و سرخی»
دامیان دست انیارو میکشه و میندازتش رو تخت و نزدیک لبش میشه تا دوباره ببوستش
که همون لحظه مامان دامیان درو واز میکنه و با اون صحنه روبرو میشه
مامان دامیان: پس این همونیه که خدمتکارا میگفتن آوردی با خودت خونه
آنیا و دامیان سری پامیشن و میشینن رو تخت
آنیا الان تازه متوجه میشه که دامیان لباس نداره «فقط لباس ها و انیام تاپ و شلوارک تنشه »
دیگه آنیا نداشتیم که گوجه داشتیم
دامیان : خوب راستش داستانش طولانیه
مامان دامیان : مشنوم
که آنیا همون موقع دور خودش پتو میپیچه
مامان دامیان : اگه بخوای من لباس دارما «اینم چه مشتاق همچین لحظه ای بوده 😒»
آنیا : ممم من نو ن میشم
یه ۱۵ دقیقه بعد
پایین سر میزه صبونه
مامان دامیان: خوب چند وقت باهمید ؟ چتور باهم آشنا شدید
آنیا : نه نه نه اشتباه متوجه شدید
دامیان: معلومه
آنیا : تو خفه
ببخشید دیگه میتونم برم ؟ با اجازه
مامان دامیان: قبل از رفتن یه صحبت کوچیک باهات داشتم تنها «با اعصبانیت »
آنیا : حتماً
۲.۵k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.