هنتای به سنت نگاه کن
ریندو چونتو میگیره و لباتو گاز میگیره
ا.ت:هوممممم
ران بعد چند دقیقه از بیرون میکشه
توم بر باد رفته بودی
ران بلند میشه و نگاهی بهت میکنه
ران: بیبی بقیش واسه امشب
تو اب دهنتو قورت میدی
ا.ت توی ذهنش:واسه امشب؟ چییییی ؟
ریندو گردنتو گاز محکمی میگیره
ا.ت:اهههه...ن..نکن
ریندو ولت میکنه و بلند میشه
ریندو:بیبی کمک میخوای؟
ا.ت:ن..نه
ا.ت توی ذهنش:اگه بخواد کمک کنه قطعا دست مالیم میکنه اون وسطا
ا.ت به زور لباساشو میپوشه
ریندو بغلت میکنه و میبرنت عمارت
افسانه ها میگویند ا.ت همان شب چهار قولو زایده است 🗿
ا.ت:هوممممم
ران بعد چند دقیقه از بیرون میکشه
توم بر باد رفته بودی
ران بلند میشه و نگاهی بهت میکنه
ران: بیبی بقیش واسه امشب
تو اب دهنتو قورت میدی
ا.ت توی ذهنش:واسه امشب؟ چییییی ؟
ریندو گردنتو گاز محکمی میگیره
ا.ت:اهههه...ن..نکن
ریندو ولت میکنه و بلند میشه
ریندو:بیبی کمک میخوای؟
ا.ت:ن..نه
ا.ت توی ذهنش:اگه بخواد کمک کنه قطعا دست مالیم میکنه اون وسطا
ا.ت به زور لباساشو میپوشه
ریندو بغلت میکنه و میبرنت عمارت
افسانه ها میگویند ا.ت همان شب چهار قولو زایده است 🗿
- ۱.۸k
- ۱۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط