پارت ۱۱ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۱
ا،ت ویو
اجوما : برین میزو جمع کنین ارباب رفت
جی هون و ا،ت : چشم
اجوما : بعد از اینکه ظرفارو آوردین بدین لیا بشوره
هرستاشون : چشم
منو جی هون رفتیم و میزو جمع کردیم و ظرفارو برای لیا اوردیم و اونم شروع کرد به شستن ظرفا
بعد از چند مین که کار لیا تموم شد ، یکمی غذا توی بشقابامون ریختیم و شروع کردیم به خوردن ناهارمون
بعد از چند مین غذامون تموم شد و ظرفارو شستیم
فلش بک به شب
ا،ت : آجوماا
اجوما : بله؟
ا،ت : کاری هست که من و جی هون و لیا انجام بدیم؟
اجوما : نه فقط......شام اربابو ببر توی اتاق کارش و برگرد و شام بخورین و ظرفارو بشورین و بعد میتونین بخوابین
ا،ت : باشه ممنون ، خب شام کجاست؟
اجوما : فکر کردم ارباب امشب قرار دارن و خونه شام نمیخورن بخاطر همین شام درست نکردم
ا،ت : خب یعنی شامم درست کنم و بعد ببرم برای ارباب ؟
اجوما : آرع
ا،ت : آجوما خب لیا و جی هون چی؟
اجوما : ا،ت کاری که بهت گفتمو انجام بده
ا،ت : اوففف چشم
به سمت اجاق گاز رفتمو چندتا غذای ساده ولی خوشمزه درست کردم
جی هون : ا،ت کمک میخوای؟
ا،ت : هعییی راستش خیلی خستم انگار اجوما با من مشکل داره هی میگه اینکارو کن اینکارو کن دهنمو سرویس کرده
اجوما : ا،ت با ادب باش
یا خدا این صدای اجوماس برگشتم و دیدم دقیقا پشت سرم وایستاده
ا،ت : ا....ا....آجوما .....شما.....بب....ببخشید
اجوما : باشه فقط سریع
ا،ت : چشم
برگشتم سر کارم و غذاهارو کاملا آماده کردمو توی سینی چیدمو سمت اتاق ارباب راهی شدم
اول در زدم گفتم
ا،ت : ارباب شامتونو اوردم
جونگکوک : بیا
بعد از اینکه اجازه ی ورود داد وارد اتاق شدمو سینی رو روی میزش گذاشتم
تعظیم کردمو گفتم
ا،ت : نوش جان
جونگکوک : ممنون
از اتاق آروم خارج شدمو به سمت اشپزخونه راهی شدم
ا،ت : اجومااا
اجوما : چیه چرا داد میزنی دختر؟
ا،ت : شام آمادس؟ خیلی گشنمه
اجوما : برو از یخچال غذا دربیار گرم کن
ا،ت : اوف چشم ، لیا و جی هون کو؟
اجوما : نمیدونم
لیا و جی هون : ما اینجاییم
ا،ت : اووو...خب وایستین غذا گرم کنم
لیا و جی هون : باشه
به سمت یخچال رفتمو چندتا غذا در اوردم گذاشتم روی اجاق گاز و گرمش کردم
تو بشقابا گذاشتمو گفتم
ا،ت : دخترا بیاین شام
لیا و جی هون : باشه
دور میز نشستیم و شروع کردیم به خوردن شاممون
ا،ت ذ دخترا بریم تو اتاق باهاتون حرف دارم
لیا : بریم غیبت کنیم حوصلم سر رفته
جی هون : باشه من که کلی حرف واسه گفتن دارم
هممون زدیم زیر خنده و ادامه ی شاممونو خوردیم
بعد از چند مین شاممون تموم شد
لیا : منو جی هون ظرفارو میشوریم تو ام میزو جمع کن ا،ت
جی هون و ا،ت : اوکی
شروع کردم به جمع کردن میز و بردن ظرفا برای جی هون و لیا
اونام ظرفارو شستن و بلاخره کارمون تموم شد
ا،ت : بریم؟
لیا : آره خیلی خستم ولی....
جی هون : از غیبت نمیگذریم
ا،ت : هورااا بریم
سه تایی به سمت اتاق رفتیم و درو بستیم
روی تخت گرد هم نشستیم
ا،ت : جی هون؟
جی هون : بله؟
ا،ت : ........
دیدگاه ها (۰)

پارت ۱۲ فیک مرز خون و عشق

پارت ۱۳ فیک مرز خون و عشق

سناریوی درخواستی بی تی اس

تکپارتی از کوک درخواستی

پارت ۱۰ فیک مرز خون و عشق

پارت ۹ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط