گرگ هاری شده ام،
گرگ هاری شده ام،
هرزه پوی و دله دو
شب درین دشت زمستانزده ی بی همه چیز
میدوم، بُرده ز هر باد گرو.
چشمهایم چو دو کانون شرار،
صف تاریکی شب را شکند.
همه بی رحمی و فرمان فرار.
گرگ هاری شده ام،
خون مرا ظلمت زهر
کرده چون شعله چشم تو سیاه
تو چه آسوده و بی باک خرامی به برم!
آه، میترسم، آه!
آه، میترسم از آن لحظه پر لذت و شوق
که تو خود را نگری،
مانده نومید ز هرگونه دفاع،
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی.
پوپکم ! آهوکم !
چه نشستی غافل !
کز گزندم نرهی، گرچه پرستار منی.
من ازین غفلت معصوم تو ای شعله پاک !
بیشتر سوزم و دندان به جگر میفشرم.
منشین با من، با من منشین !
تو چه دانی که چه افسونگر و بی چا و سرم؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده من،
چه جنونی، چه نیازی، چه غمی ست؟
یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز،
بر من افتد؛ چه عذاب و ستمی ست.
دردم این نیست ولی،
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم.
پوپکم ! آهوکم !
تا جنون فاصله ای نیست ازینجا، که منم.
مگرم سوی تو راهی باشد،
- چون فروغ نگهت
- ورنه دیگر به چه کار آیم من
- بی تو ؟
- چون مرده چشم سیه ات
منشین اما با من، منشین.
تکیه بر من مکن ای پرده طناز حریر !
که شراری شده ام.
پوپکم ! آهوکم !
گرگ هاری شده ام...
📒 دفتر #زمستان #مهدی_اخوان_ثالث یا #م_آزاد
@dastkhatcafe
هرزه پوی و دله دو
شب درین دشت زمستانزده ی بی همه چیز
میدوم، بُرده ز هر باد گرو.
چشمهایم چو دو کانون شرار،
صف تاریکی شب را شکند.
همه بی رحمی و فرمان فرار.
گرگ هاری شده ام،
خون مرا ظلمت زهر
کرده چون شعله چشم تو سیاه
تو چه آسوده و بی باک خرامی به برم!
آه، میترسم، آه!
آه، میترسم از آن لحظه پر لذت و شوق
که تو خود را نگری،
مانده نومید ز هرگونه دفاع،
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی.
پوپکم ! آهوکم !
چه نشستی غافل !
کز گزندم نرهی، گرچه پرستار منی.
من ازین غفلت معصوم تو ای شعله پاک !
بیشتر سوزم و دندان به جگر میفشرم.
منشین با من، با من منشین !
تو چه دانی که چه افسونگر و بی چا و سرم؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده من،
چه جنونی، چه نیازی، چه غمی ست؟
یا نگاه تو، که پر عصمت و ناز،
بر من افتد؛ چه عذاب و ستمی ست.
دردم این نیست ولی،
دردم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم.
پوپکم ! آهوکم !
تا جنون فاصله ای نیست ازینجا، که منم.
مگرم سوی تو راهی باشد،
- چون فروغ نگهت
- ورنه دیگر به چه کار آیم من
- بی تو ؟
- چون مرده چشم سیه ات
منشین اما با من، منشین.
تکیه بر من مکن ای پرده طناز حریر !
که شراری شده ام.
پوپکم ! آهوکم !
گرگ هاری شده ام...
📒 دفتر #زمستان #مهدی_اخوان_ثالث یا #م_آزاد
@dastkhatcafe
۲.۲k
۳۱ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.