کدام قسمت جدا شدن سخت تر است؟
پرسیدم کدام قسمت جدا شدن از همه سخت تر و کشنده تر است؟
گفت شب هایش. گفت روزها آدم سر خودش را یک جوری گرم می کند. اغلب کسی یا چیزی را پیدا می کنی که حواست را از عمق حادثه ای که مواجهش شده ای، پرت کند. ولی شب که به خانه می رسی، دیگر هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند جای خالی اش را پر کند. تازه به خاطر می آوری که عفونت زخم هایت رو به وخامتند. به خاطر می آوری از عطر تنش تنها یک شیشه نیمه خالی روی میز اتاق خواب باقی مانده. به خاطر می آوری حوله اش همچنان به قلاب حمام آویزان است. به خاطر می آوری نه چیزی برای شام داری نه تنهایی میلی به خوردن. به خاطر می آوری از خوابیدن روی تخت سردت می ترسی. به خاطر می آوری دمخورت فنجان های قهوه اند و بسته های سیگار و همین و همین. بعد دلت می خواهد به خاطر بیاوری که اصلا چرا زنده ای .... دلم می خواهد زنگ بزنم و بگویم اسیر لحظه هایی سرد و طولانی شده ام. بگویم روز و شب ندارد، من پر از خالی ام. پر از خالی .... پر از خالی .... ..
#نیکی_فیروزکوهی
📕گزیده ای از کتاب راس ساعت هیچ
گفت شب هایش. گفت روزها آدم سر خودش را یک جوری گرم می کند. اغلب کسی یا چیزی را پیدا می کنی که حواست را از عمق حادثه ای که مواجهش شده ای، پرت کند. ولی شب که به خانه می رسی، دیگر هیچ کس و هیچ چیز نمی تواند جای خالی اش را پر کند. تازه به خاطر می آوری که عفونت زخم هایت رو به وخامتند. به خاطر می آوری از عطر تنش تنها یک شیشه نیمه خالی روی میز اتاق خواب باقی مانده. به خاطر می آوری حوله اش همچنان به قلاب حمام آویزان است. به خاطر می آوری نه چیزی برای شام داری نه تنهایی میلی به خوردن. به خاطر می آوری از خوابیدن روی تخت سردت می ترسی. به خاطر می آوری دمخورت فنجان های قهوه اند و بسته های سیگار و همین و همین. بعد دلت می خواهد به خاطر بیاوری که اصلا چرا زنده ای .... دلم می خواهد زنگ بزنم و بگویم اسیر لحظه هایی سرد و طولانی شده ام. بگویم روز و شب ندارد، من پر از خالی ام. پر از خالی .... پر از خالی .... ..
#نیکی_فیروزکوهی
📕گزیده ای از کتاب راس ساعت هیچ
۱۶.۲k
۱۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.