دوست داشتم آن سر زده از راه رسیدن ها را

دوست داشتم آن سر زده از راه رسیدن ها را.
می آمدی
وسط انار دانه کردنم.
لطیفه می ساختی از دست هایم.
از انگشت هایی
که نبودن انگشت هایت را
بی سلیقه خون گریه کرده بودند.
می دیدی
که چگونه شوق آغوش
تا زیر آستین پیرهنم
سرخ دویده اما
چشم هایت هم پیاله ی چشم هایم
می نشستی رو به رو.
تا بوسه ای می چکید روی لباسم
سر می تکاندی و نمک می ریختی.

#رسول_ادهمی
دیدگاه ها (۱)

گفتی چه کسی؟ درچه خیالی؟ به کجایی؟ بی‌تاب توأم ،محو توأم ،خا...

مو از تو ، بافتن با منخنده ازتو ، جان دادن با منتکیه دادن ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط